از گزارشي چنين بر ميآيد كه مخالفت جمعي از عامّه با وي از آنرو است كه وي روايت نبوي صلي الله عليه وآله: «أنا مدينة العلم و علي بابها.» را گزارش كرده بود؛ چه اينكه وقتي يحيي بن معين او را موثّق ميشمارد، راوي ميگويد:
«إنه حدث عن أبيمعاوية بحديث أنا مدينة العلم و علي بابها» و يحيي كه از اين اتهام بر آشفته ميشود، ميگويد: «ما تريدون من هذا المسكين أليس قد حدث به محمّد بن جعفر الفيدي عن أبيمعاوية هذا أو نحوه؟»
در نقلهايي كه خطيب بغدادي آورده است، بهنظر ميرسد در دورههايي يحيي بن معين وي را به خاطر روايت نبوي فوق ـ كه به روايت اعمش۱ معروف بوده ـ تخطئه ميكرده است تا آنجا كه در مييابد كه ديگران نيز اين روايت را از ابومعاويه نقل كردهاند؛ بنابراين، به صداقت نقل اباصلت اطمينان مييابد و پس از آن از او حمايت ميكرده است.۲
گزارشهاي بسياري در دست است كه رجالي شهير عامّه (يحيي بن معين) او را در نقل روايات موثّق دانسته است.۳ اين شهادت وي از اينجهت كه او با اباصلت مراوده داشته است، از اهمّيّت والايي برخوردار است. حاكم نيشابوري نيز ذيل روايت نبوي پيشگفته مينويسد:
«هذا حديث صحيح الإسناد و أبوالصلت ثقة مأمون.»۴
ب) مخالفان
عقيلي(م322ق) با برخوردي تند مينويسد: «عبدالسّلام بن صالح أبوالصلت الهروي كان رافضياً خبيثاً.» و پس از نقل يک روايت از وي اضافه ميكند كه: «برخي از محدّثان همچون عبدالله بن أحمد بر اين باور هستند كه: أبوالصلت غير مستقيم الامر.»۵
1.. از آنجا كه ابومعاويه اين روايت را از استاد خويش اعمش و او از مجاهد و وي از امام علي عليه السلام نقل كرده به «روايت اعمش» معروف بوده است.
2.. فأجاب إبراهيم بن عبدالله بن الجنيد عن حاله و أمّا حديث الأعمش فإن أباالصلت كان يرويه عن أبيمعاوية عنه فأنكره أحمد بن حنبل و يحيى بن معين من حديث أبيمعاوية ثمّ بحث يحيى عنه فوجد غير أبيالصلت قد رواه عن أبيمعاوية.
3.. المستدرک للحاكم، ج۳، ص۱۲۶، نگاه كن: تاريخ بغداد، ج۱۱، ص۵۰. خطيب متون متعددي را گزارش كرده است.
4.. المستدرک للحاكم، ج۳، ص۱۲۶.
5.. ضعفاء عقيلي، ج۳، ص۷۱، ش۱۰۳۶.