اَباصَلت، ره‌يافته‌ي خراسان - صفحه 78

ابن‌اثير نيز چون گزارش روايات فضايل اهل‏بيت عليهم السلام را از عبدالسّلام ‌بن صالح تاب نمي‌آورد، مي‌گويد:
«و لعبد‌السّلام هذا عن عبدالرزاق أحاديث مناكير في فضائل علي و فاطمة و الحسن و الحسين و هو متهم في هذه الأحاديث و يروي عن علي‌ بن موسى‌الرضا حديث: [الإيمان معرفة بالقلب] و هو متّهم في هذه الأحاديث.»۱
ابونعيم اصفهاني هم احاديث اباصلت را مورد انكار عالمان عامّه مي‌شمرد.۲ شديدترين برخورد با وي را إبراهيم ‌بن يعقوب جوزجاني گزارش كرده است كه به‌نظر مي‌رسد، عالمان عامّه در برخورد با وي نه تنها به مسايل علمي پاي‌بند نبوده‌اند؛ بلكه به نزاكت عمومي نيز ملتزم نبوده‌اند. جوزجاني مي‌گويد:
«كان أبوالصلت الهروي زائغاً عن الحق، مائلاً عن القصد، سمعت من حدثني عن بعض الأئمة أنه قال فيه هو أكذب من روث حمار الدجال وكان قديما متلوثا في الأقذار.»۳
تمايلات اباصلت به عامّه در ابتداي جواني و حديث‌پژوهي وي تقريباً آشكار است و به‌نظر مي‌رسد، وي بيشتر دانش خود را از علماي عامّه فرا گرفته باشد؛ هرچند بعدها با امام رضا عليه السلام مأنوس شده و انديشه‌ي وي دگرگون مي‌شود. به‌نظر مي‌رسد كه شايسته است، زندگي وي را در دو بخش مختلف مطالعه كرد. بخش نخست انديشه‌اي كاملاً عامّي مسلک داشته است و بخش دوم ـ كه احتمالاً پس از عصر امام رضا عليه السلام است ـ تحت تأثير انديشه‌هاي شيعي بوده است. تغيير اين انديشه را مي‌توان در گونه‌هاي مختلف روايات گزارش شده از وي جست؛ به‌ عنوان نمونه، يكي از رواياتي كه وي در بخش نخست زندگي خود نقل كرده است، چنين است:
خطيب بغدادي به سند متصل خويش از وي چنين گزارش مي‌كند:
حدثنا أبوالصلت الهروي ـ عبد‌السّلام‌ بن صالح ـ حدثنا عبدالله‌ بن نمير، حدثنا سفيان، حدثنا شريک عن أبي‌إسحاق عن زيدبن تبيع عن حذيفة قال: ذكرت الإمارة

1.. الكامل، ج۵، ص۳۳۲، ش۵۱۸.

2.. الضعفاء الاصفهاني، ص۱۰۸، ش۱۴۰.

3.. تاريخ بغداد، ج۱۱، ص۴۸، ش۷۲۸.

صفحه از 82