لزوم ارزيابى سندى احاديث كافى بااستفاده از دروس آيت الله شبيري - صفحه 116

كتب دسترسى پيدا كرده كه درزمان حيات كلينى وجود نداشته است.
ثانيا: دليلى نداريم كه تمام اصول و مصنفات در اختيار تلعكبرى بوده و اين مطلب كه تلعكبرى تمام اصول ومصنفّات را روايت كرده، دليلى بر اين نيست كه تمام آنها را در اختيار داشته، چون طريق تحمل حديث به سماع و قراءت منحصر نيست، بلكه اجازه عامه (بدون مناوله) خود يكى از طرق بسيار شايع تحمّل حديث بوده است. و برفرض كه تمام آن ها را به روش سماع و قراءت فرا گرفته باشد، دليل بر اين نيست كه كتابخانه عظيمى در اختيار تلعكبرى بوده كه هر زمان مى خواسته، مى توانسته از آن بهره گيرد. پس بااين مقدمات نمى توان حكم به صحّت احاديث كافى نمود.

دليل دوم: كلام نجاشى درباره كلينى

نجاشى كلينى را « اوثق الناس فى الحديث واثبتهم» خوانده، لذا بايد اين محدّث، تمام مزاياى مربوط به سند حديث واعتبار خبر را كه درباره ديگر راويان و مؤلفان گفته شده، دارا باشد، ايشان سپس به نقل عبارات بزرگان درباره راويان پرداخته است از جمله كلام شيخ طوسى را درباره على بن الحسن طاطرى آورده كه پس از اشاره به واقفى بودن وى و عناد شديد او در مذهب مى افزايد:« وله كتب فى الفقه، رواها عن الرجال الموثوق بهم وبرواياتهم فلاجل ذلك ذكرناها» .نجاشى درباره جعفر بن بشير گفته است: روى عن الثقات و رووا عنه، و نظير آن درباره محمد بن اسماعيل زعفرانى ذكر شده است . از عبارت شيخ طوسى در عده هم بر مى آيد كه مشايخ ابن ابى عمير و صفوان و بزنطى همگى ثقات بوده اند ومراسيل ايشان مورد پذيرش اصحاب بوده است .محدّث نورى اين شهادت شيخ طوسى را ناظر به همان عبارت معروف كشّى درباره اصحاب اجماع مى داند .علامه هم در مختلف، مراسيل ابن ابى عقيل را مى پذيرد.
نعمانى ابن عقده را چنين ستوده كه «هذا الرجل ممن لايطعن عليه فى الثقة ولا فى العلم بالحديث والرجال الناقلين له». باتوجه به عبارت نجاشى، كلينى هم شايسته چنين ستايشى است.
محدّث نورى سپس اشاره مى كند كه پاره اى از راويان با وصف صحيح الحديث خوانده شده اند. واز آن نتيجه گرفته كه تمام احاديث اين راويان، صحيح و معتبر است.

صفحه از 139