پايان سالهاى ابرى « بازخوانى مجدّد يوم الدار » - صفحه 68

شريفه فاصدَع بِما تُؤمَر را آشكار كردنِ اصل دعوت به اسلام دانسته و يك دوره سه ساله هم براى آن دعوت نهانىِ بى دليل، دست و پا نموده است.
متأسفانه اين كلامِ سست و در واقع اين مدّعاىِ بى دليل پس از او در اغلب كتب سيره و تاريخ و تفسير و حديث، آمده و پذيرفته شده است، گويى اين مطلب جزو بديهيّات زندگى پيامبر اكرم عليه السلام است، چنانكه نوشته‏اند: وهكذا مَرَّتْ الدعوةُ الاسلامية في مكة المكرَّمة بمرحَلَتين اثنتين هما: 1. المرحلة السِريّة و دامَتْ ثَلاثَ سَنواتٍ. 2. المرحلة العلنيّه و دامَتْ في مَكَّة عشرَ سنوات.....و الرسول يُعْلِنُ دَعوَتَه: فاصدَعْ بِما تُؤمَر... (66: ج 1، ص 58 - 59)
و امّا اصل ماجرا چيست؟ همانگونه كه گفتيم آيه شريفه يا ايّها المُدَّثّر قُم فَاَنذر صريح است در وجوب انذار و آغاز آن از جانب پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله. حال ببينيم حضرت صلى اللَّه عليه وآله براى تحقق اين امر چه كرد؟ اميرالمؤمنين عليه السلام پاسخ ما را به روشنى داده‏اند در طىّ روايتى كه در آن مى‏فرمايند:

اِنَّ اللَّه عَزَّوَجلّ اَوحى‏ اِلى‏ نبينا محمّد صلى اللَّه عليه وآله و حَمَّلَهُ الرّسالَةَ و أَنا اَحْدَثُ اَهلِ بَيتى سِنّاً، اَخدمُه في بيته و اَسعى‏ فى‏ قَضاءِ بَيْنَ يَدَيْهِ في اَمْرِه، فَدَعا صَغيرَ بنى عبدالمُطَّلِب. و كبيرهم اِلىْ شَهادَةِ اَنْ لا اِله اِلّا اللَّه و اَنَّهُ رسولُ اللَّه فامتَنِعُوا مِن ذلك و اَنكَروُهُ عليه و هَجَروه و نابَذوه و اعتزلُوه و اجتنبوه / و سائرُ النّاسِ مُقِصّينَ لَه و مخالِفينَ عليه، قد استعظمُوا ما آوَرَدَهَ عليهم مِمَّا لَمْ تَحْتَمِلْهُ قُلُوبُهُم وَ تُدرِكْهُ عُقُولُهُم. فَاَجَبْتُ رَسُولَ اللَّه وَحْدى‏ اِلى‏ ما دَعا اليه مُسوِعاً مُطيعاً موقِناً، لَم يَتَخالجِنى في ذلك شكُّ فمَكَثْنا بذلك ثلاثَ حِجَجٍ وَ مَا عَلى‏ وَجْهِ الأَرضِ خَلْقٌ يُصَلّى اَو يَشْهَدُ لِرَسُولِ اللَّه صلى اللَّه عليه وآله بِما آتاهُ اللَّه غيرى و غير ابنَةِ خُوَيْلد رحمها اللَّهُ و قَد فعل. (41: ج 2، ص 366)
يعنى قطعاً اللَّه كه عزيز است و بزرگ، وحى كرد به پيامبر ما حضرت محمّد صلى اللَّه عليه وآله و رسالت را بر دوش او نهاد. و اين در حالى بود كه من از حيث سن

صفحه از 93