سومين محل، بغداد است. زكريا ابن محمد انصارى قزوينى شافعى (686/1283- 605/1208) پس از سفر به بغداد در توضيحاتش راجع به آن شهر گويد: «مسجد مركزى بغداد، سرداب معروفى دارد كه شيعيان معتقدند مهدى آنان از آنجا ظهور خواهد كرد؛ آنان ادعا مىكنند كه محمدبن حسن به داخل آن سرداب رفتهاست.» (آثارالبلاد و اخبارالعباد، صفحه 386؛ القرمانى، اخبارالدول، بغداد، چاپ 1282 / 1865. صفحات 118- 117؛ سمط النجوم، جلد 4، صفحه 144 را هم ببينيد.)
محل چهارم كاشان است، شهرى در مركز ايران و جنوب قم. ياقوت در معجمالبلدان (جلد 4، صفحات 297 - 296) و قزوينى در آثارالبلاد (صفحه 432) درباره اين شهر، داستانى مشابه داستان بغداد نقل مىكنند.
از تمام اين مطالب به روشنى برمىآيد كه اين داستانها نمىتوانند از دكترين شيعه برآمده باشند؛ زيرا نه تنها از نظر تاريخى صحيح نيستند، بلكه با يكديگر تناقض هم دارند. علاوه بر اين حقيقت كه در هيچ يك از كتب شيعى، اشارهاى به سرداب نشده است، عبارات زير به روشنى ارتباط تمام افسانههاى بالا با دكترين شيعه را رد مىكند. حافظ گنجى شافعى (متوفى 658 / 1260) در «البيان فى اخبار صاحب الزمان» در مورد مداركى در مقابل كسانى كه وجود صاحبالزمان عليه السلام را تكذيب مىكنند، مىنويسد: «آنان ادامه زندگى ايشان را به دو دليل تكذيب مىكنند. اول طول زمان (حيات) و دوم آنكه او در سردابى زندگى مىكند، بدون آنكه كسى به او خوراكى يا نوشيدنى بدهد و اين قضيه كاملا خارقالعاده است.» (صفحه 148) ابوالحسن علىبن عيسى اربلى، يكى از نويسندگان مشهور اماميه (1293/ 692 - 1228/ 625 ) درباره دليل دومى كه گنجى در رابطه با عدم وجود مهدى ارائه كرده، چنين توضيح مىدهد: «اين موضوع، اتفاقى خارقالعاده و عجيب است، زيرا آن دسته افرادى كه وجود حضرت را انكار مىكنند، نيازى به اين ندارند [ زيرا اگر او هرگز وجود نداشته، به طور قطع در سرداب نيز نزيسته است] و