آنهايى كه وجود حضرت را باور دارند، اعتقادى به بودن او در سرداب ندارند؛ بلكه آنها [ صرفا] مىگويند ايشان وجود دارند و زندگى مىكنند؛ او گاهى در يك محل زندگى مىكند و زمانى به جاى ديگر سفر مىكند؛ در واقع ايشان به تمام دنيا سفر مىكند.» (كشفالغمه، جلد 3، صفحه 283)
دومين دليل از طرف راوى مشهور احاديث، ميرزا حسين نورى ( 1320/1902 - 1838/ 1254 ) است كه بحث مبسوطى در رابطه با مسئله غيبت ارائه مىدهد و ماجراى سرداب را روايت غيرشيعى معرفى مىكند. او مطالب راويان را نقل و رد مىكند. او مىگويد: در باور شيعه، هيچ ارتباطى ميان غيبت و سرداب وجود ندارد؛ تنها اشارهاى كه در باور شيعه درباره سرداب و امام دوازدهم وجود دارد، اين است كه ايشان در سرداب منزل پدربزرگوارشان، درحال خواندن قرآن ديده شدهاند و تنها دليلى كه اين منطقه تكريم مىشود، اين است كه آن مكان نيز يكى از محلهايى است كه ايشان در آنجا رؤيت شدهاند. اگر اين سرداب كه در سامرا قرار دارد، از منظر عموم شيعيان به عنوان سرداب غيبت (سردابالغيبه) مشهور شده، از روايات راويان غيرشيعى گرفته شده است؛ در ميان علماى شيعى، نامى از سرداب نيامده است. (كشفالاستار، صفحات 216 - 210 را ببينيد، نيز: سيد محسن الامين عاملى، البرهان على وجود صاحبالزمان، صفحات 103 - 102)
* ص 485 - كتاب الحجة، باب تسمية من رآه، ح، 1 ذيل: «الشيخ ابوعمرو»:
نخستين نايب امام دوازدهم. پاورقى بخش 5، فصل 76 (باب الاشارة و النص الى صاحب الدار عليه السلام، ح 5) را ببينيد.
* همان باب، ح 1، ذيل: «عند احمدبن اسحاق»:
احمدبن اسحاق بن عبداللَّهبن سعدبن مالكبن احوص، ابوعلى اشعرى قمى.