حجّيت اخبار آحاد در اعتقادات - صفحه 24

خلاف نزد فرد قاطع جايگاهي ندارند و اين يعني همان كشف. فرد قاطع (از منظر دروني و عندالقاطع)، در حال رؤيت واقع است و طبيعي است كه مي‌توان كشف را علم ناميد و شايد هم معرفت. و به تدريج، هر يك را جاي ديگري استعمال نمود و اگرچه تفاوت ماهوي اين تعابير از نگاه تيزبينانه بزرگان اصول مخفي نمانده است، اما گاه و بي‌گاه اين مفاهيم با تسامح فراوان جاي يكديگر نيز استعمال شده‌اند. در مسير ابواب علم اصول، ابتدا با قطع عرفي وارد حوزه فقه مي‌شويم، سپس ظن را در كنار آن تعريف مي‌كنيم و به پيش مي‌آييم تا به حوزه عقايد مي‌رسيم؛ به ناگاه، از حوزه علم كلام مي‌شنويم كه در وادي عقايد، آنچه لازم است، قطع است و ما بدون توجه به خاستگاه اولي‌مان در علم اصول، قطع عرفي خودمان را رها مي‌كنيم و در پي تحصيل حجيتي اصولي براي مفاهيم كلامي قطع و ظن مي‌شويم. قطع اصولي ـ كه مناط حجيت ذاتي است ـ فقط متكي بر حالت نفساني است؛ حالتي كه آن را اطمينان عرفي مي‌خوانيم. اين نكته يعني خلط ميان قطع اصولي و قطع برهاني، اين تفكيك در بيان آيةالله سيد محمد باقر صدر، به روشني ديده مي‌شود:
فاليقين في كتاب البرهان، يعني اصطلاحاً شيئاً اكثر مما يعنيه الجزم العقلي في عرف الاصولي، لانّ الجزم في عرف الاصولي لايعني اكثر من القطع الذي لاتردد فيه.
و اما اليقين المنطقي فهو يعني حقانية ذلك القطع، وضمان مطابقته للواقع،...
لان الحجية بمعناها الأصولي المشتمل علي المنجزية و المعذرية لاتختص بخصوص القطع المطابق للواقع، بل هي لازمة لطبيعي القطع، فالقطع كحالة نفسية كفيل بتحقيق هدف الاصولي...۱

قطع در لغت، قرآن و روايات

در ميان لغوياني كه ريشه لغات را مورد كاوش قرار مي‌دهند، لغت قطع به جدايي، بريدن و انفصال معنا شده است.۲ استعمال قرآني قطع نيز به همين معناست.۳ با توجه به اين معاني، كابرد اصطلاحي قطع در علم اصول، چندان دور از ذهن نيست. حالت قطع، حالت بريده‌ شدن تمامي احتمالات خلاف است.۴ اما همين اصطلاحسازي‌ها و استخدام‌ها ـ كه نخست، خالي از اشكال مي‌نمايند، آرام آرام منشأ بروز مشكلاتي شده‌اند؛ به طور مثال: يقين به جاي قطع در اصطلاح اصولي كاربرد دارد و مترادف يكديگرند و به دنبال ايجاد اين ترادف اصطلاحي، كشيدن پاي يقين شرعي به حوزه حجيت اصولي تبعات بسيار سنگيني به ارمغان آورده است. با يك نگاه گذرا به متن روايات يقين در حوزه

1.. جواهر الاصول، ص۱۹۱.

2.. ر.ک: العين، ج۳، ص۱۴۹۳ ـ ۱۴۹۷؛ معجم مقاييس اللغة، ج۵، ص۱۰۱ ـ ۱۰۲؛ اساس البلاغة، ص۵۱۴؛ لسان العرب، ج۸، ص۲۷۶ ـ ۲۸۶؛ مجمع البحرين، ج۴، ص۳۷۹ ـ ۳۸۲؛ مفردات الفاظ القرآن، ص۶۷۷ ـ ۶۷۸.

3.. السارق و السارقة فاقطعوا ايديهما (سوره مائده، آيه۳۸)؛ ويقطعون ما امرالله به ان يوصل (سوره بقره، آيه۳۴)؛ لامقطوعة ولاممنوعة (سوره واقعه، آيه۳۲)؛ نيز ر.ك: سوره انبياء، آيه۹۳؛ سوره عنكبوت، آيه۲۹؛ سوره محمد، آيه۲۲؛ سوره توبه، آيه۱۲۱.

4.. سير به كارگيري اين اصطلاح، خود مي‌تواند آغاز تحقيق جامعي در تاريخ علم اصول باشد.

صفحه از 35