خدا صلي الله عليه و آله به سبب تعصّب و حسادت آنان است و سنّت نبوي از اين مطالب تهي است و رسول خدا نياز نداشته تا انديشه توحيدياش را از يهود يا ديگران اقتباس کند، با وجودي که نصوص ايشان، سرشار از شرک به خدا و منزّهنداستن انبياست. سپس ميپرسد كه آيا يهوديان جزيرة العرب، قبل و بعد از اسلام، توحيدشان يکسان بوده است؟
براي پاسخ به اين پرسش، انديشه توحيدي را در دين يهود با توجّه به مستندات نصوص يهوديت، خدشهدار و گاهي اثبات کرده است، بي آن که بازه زمان را دخالت دهد. محورهاي اصلي مقاله عبارت اند از: آغازه استشراق؛ نمونههايي از اتّهامهاي مستشرقان در باره احاديث توحيد؛ مظاهر شرک و منزّه نبودن انبيا در يهود و ديدگاه اسلام در اين باره؛ رد افترائات مستشرقان در خصوص احاديث توحيد؛ بررسي تطبيقي مظاهر شرك در يهود و اسلام؛ نتيجهگيري.
ارزيابي كلي
استفاده از آيات، روايات و گاهي تاريخ در مقام دلايل نقلي ـ تاريخي، براي اثبات انديشه توحيدي حضرت محمد صلي الله عليه و آله قابل توجه است؛ ولي بهتر آن بود که همراه اين ادله، از دلايل عقلي نيز استفاده ميشد. بيشتر منابع وي، منابع دست اول و بسيار مهم و معتبر اهل سنّت است و در خصوص گزارههاي ساير مذاهب نيز، در تمام موارد، مستندسازي کرده است و حتي يک مورد بدون سند مشاهده نميشود؛ البته در جاي خود، در باره منابع رجالي به بحث ميپردازيم. برخي اشکالات مستشرقان بر دين اسلام را مطرح کرده، در حاليکه حتي به صورت جزيي، پاسخي به آنها نداده است؛ مانند نهي از سحر در دين اسلام به اقتباس از آيين يهود. نگاه نويسنده، بيطرفانه و از هر گونه تعصّب مذهبي، پراکندهگويي و تناقض، به دور است.
آغازه استشراق و اهداف آن
عزيه طه، فتح آندلس را آغاز شرقشناسي غربيان ميداند و هدف اصلي آنان را از آموزش لغت عرب و نصوص قرآن و سنّت، از بين بردن اسلام و مقابله با آن بيان ميکند. او معتقد است، برخي از مستشرقان يهودي و مسيحي، با نام معرفي اسلام، معلومات اشتباه و اوهام خود را با معارف اسلامي در هم آميخته و به اسم اسلام معرّفي کردهاند. از مقاله وي چنين به نظر ميرسد که نگاهي بدبينانه به فعاليتهاي علمي خاورشناسان دارد.