احادیث داستانی گریه شوق

گریه برای شوق نعمت، نوعی سپاسگزاری است.

الهدایة الکبری عن عیسی بن مهدی الجوهری:

خَرَجتُ أنَا وَالحَسَنُ بنُ مَسعودٍ وَالحُسَینُ بنُ إبراهیمَ وعَتّابٌ وطالِبٌ ابنا حاتِمٍ ومُحَمَّدُ بنُ سَعیدٍ وأَحمَدُ بنُ الخَصیبِ وأَحمَدُ بنُ جنانٍ، مِن جُنبُلا إلی سامِرّا فی سَنَةِ سَبعٍ وخَمسینَ ومِئَتَینِ....

فَلَمّا دَخَلنا عَلی سَیدِنا أبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ(ع) بَدَأنا بِالبُکاءِ قَبلَ التَّهنِئَةِ، فَجَهَرنا بِالبُکاءِ بَینَ یدَیهِ ونَحنُ ما ینیفُ عَن سَبعینَ رَجُلاً مِن أهلِ السَّوادِ.

فَقالَ: إنَّ البُکاءَ مِنَ السُّرورِ بِنِعَمِ اللّهِ مِثلُ الشُّکرِ لَها، فَطیبوا نَفسا وقَرّوا عَینا.[۱]

الهدایة الکبری ـ به نقل از عیسی بن مهدی جوهری ـ:

در سال دویست و پنجاه و هفت، من و حسن بن مسعود و حسین بن ابراهیم، و عتّاب و طالب، فرزندان حاتم، و محمّد بن سعید و احمد بن خصیب و احمد بن جنان، از جُنبُلا[۲]به سامرّا رفتیم....

چون بر سَرورمان حسن عسکری(ع) وارد شدیم، پیش از سلام و احوال پُرسی، شروع به گریستن کردیم با آن که بیش از هفتاد نفر از اهل سواد[۳]بودیم، در حضور وی، صدایمان به گریه بلند شد.

آن گاه فرمود: «گریه کردن از شادی به نعمت های خدا، به مثابه شکر گزاردن آنهاست. پس خرسند و شادمان باشید».


[۱]. الهدایة الکبری: ص ۳۴۴، بحار الأنوار: ج ۸۱ ص ۳۹۵ ح ۶۲، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۴، ص ۱۵۶.

[۲]. جُنبُلا: منزلگاهى میان واسط و کوفه است.

[۳]. سواد: روستاها و املاک عراق که مسلمانان آنها را در روزگار عمر بن خطّاب، فتح کردند. آن را به دلیل این که از انبوه مزارع و نخلستان و درختان به سیاهى مى زند، سواد گفته اند.