توحيد از ديدگاه قرآن و نهج‏ البلاغه (1) - صفحه 48

شده است خدا نيست. سعدى شيرازى هم به همين معنى اشاره كرده است كه:


اى برتر از خيال و قياس و گمان و وهموزهرچه گفته اند و شنيديم و خوانده ايم.
دراين باره، سوره توحيد بهترين و رساترين سخن است. قل هو اللّه احد. خداى متعال را به احديّت و يگانگى معرفى مى كند. مفسّرين و لغويين تصريح كرده اند كه احديّت مخصوص ذات اقدس او است و ذات هيچكس ديگر به احديت موصوف نمى گردد، يعنى اين قرآن است كه كلمه احد را به صورت وصف مثبت به كار برده و آن را صفت خداى متعال قرار داده است، به گونه اى كه در هيچ جاى ديگر اين كلمه وصف معرّف كسى قرار نگرفته است. به عبارت ديگر، اين خداست كه موصوف به يگانگى مى باشد و هيچكس ديگرنه.
در اينجا به دو نكته بايد توجّه كرد:
يكى اين كه يگانگى خدا مطلق است و اختصاص به صفت خاصّ و شأن خاصّى ندارد. توضيح اين كه ما وقتى انسان را مثلاً توصيف به يگانگى مى كنيم، اين توصيف مطلق نيست، بلكه فرضا مى گوئيم: زيد در علم فقه يگانه است، سعدى مثلاً در شعر يگانه است، فلان قهرمان در كشتى يگانه است. ولى اين موارد، تفاوت اساسى با توحيد دارد. در توحيد مى گوييم : خداى متعال در ذات، يگانه است، سنخ ذات او با همه ذاتها مغاير است و در همه شؤنش منحصر به فرد است.
طبرسى در مجمع البيان گويد : «... و اذا قيل هذا الرجل انسان واحد، فهو واحد فى معنى صفته. و اذا وصف اللّه تعالى بانّه واحد، فمعناه انه المختصّ بصفات لا يشاركه فيها احد غيره. نحو كونه قادرا لنفسه عالما حيّا موجودا كذلك»
ديگر اين كه يگانگى خداى متعال حقيقى است، مغايرت او با ساير موجودات چنان است كه هيچكس مقارب ذات اقدس او نيست و حتى بطور مجاز و مسامحه هم نمى توان كسى را همتاى او دانست.
توضيح اين كه وقتى ميگوييم سعدى در شعر يگانه است، مى توان شاعر ديگرى يافت كه قريب الافق به او باشد و او را تقريبا همتاى سعدى دانست. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم در اوصاف كمال بشرى اشرف و افضل خلايق است و از اين جهت يگانه است، ولى

صفحه از 53