توحيد از ديدگاه قرآن و نهج‏ البلاغه (1) - صفحه 53

دعاء جوشن كبير آمده است، نمى تواند مورد استفاده قرار گيرد، زيرا كلمه مرتاح همان طورى كه به معناى خرّم و خرسند آمده است، به معناى خرّم كننده و خرسندكننده هم آمده است، كه اطلاق آن به معناى دوم بر خداى متعال مانعى ندارد.
استاد بزرگوار ما و علامّه محقق كم نظير مرحوم آية الله حاج شيخ ابوالحسن شعرانى (قدس سره) در اين مقام سخنى فرموده است كه درست نيست و شايسته مقام ايشان نيست. ايشان در شرح تجريد فارسى در بحث صفات خدا فرموده است كه باكى نيست كه خداى متعال را به لذت و ابتهاج عقلى متصف كنيم. وى فرموده است : «لذت همان ادراك است». ما ميگوييم: چنين نيست، بلكه لذّت همراه با ادراك است و مانند همه حالات نفسانى معلوم به علم حضورى است. و از اين كه خدا را به علم و آگاهى وصف مى كنيم، نمى توان نتيجه گرفت كه مى توان او را به ابتهاج و التذاذ توصيف كرد. زيرا خداى متعال عالم به لذّات و آلام مى باشد و نمى توان او را ملتّذ و متألّم دانست، چنانكه بوعلى سينا نگفته است كه لذّت ادراك ملايم است، بلكه ادراك ملايم را دليل التذاذ دانسته است.

توحيد در نهج البلاغه

اكنون سراغ خطبه هاى اميرالمؤمنين ـ عليه افضل صلوات المصلّين ـ در نهج البلاغه برويم و ببينيم اين شاگرد اول قرآن كريم و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم چگونه از خدا سخن مى گويد و تعبيرات توحيدى او چيست.
همان سه خاصّه و امتيازى كه در توحيد قرآن ملاحظه مى شود (عدم مشابهت با ساير موجودات، مبرّا بودن از هر نقص، توقيفيّت اسماء) در كلام اميرالمؤمنين عليه السلام هم ديده مى شود.
اكنون چند خطبه را بررسى مى كنيم و به موارد خاصّه هاى فوق اشاره مى كنيم:
1 ـ در خطبه 181 (184 ـ 228) به تفصيل درباره توحيد سخن فرموده است و سيّد رضى (ره) درباره آن مى گويد : «اين خطبه، از اصول علم، مطالبى را حاوى است كه هيچ خطبه ديگر به آن فزونى ندارد.» اميرالمؤمنين عليه السلام در اين خطبه مى فرمايد:

صفحه از 53