شرفياب مىشوند و از ايشان در باره آن جوان خوش سيما مىپرسند. آن حضرت پاسخ مىدهد كه وى كلام خداوند و حجّت او بر بندگانش مىباشد كه اين گونه تجسّم و ظهور پيدا كرده است.
سپس آن جوان خود را به عرش الاهى نزديك مىسازد و به نزد حضرت ربّ العزّه شرفياب مىشود. خداوند متعال او را ندا مىدهد: اى حجّت من بر زمين! و اى سخن راست و گويايم! سَرِ خويش بلند دار و بخواه تا به تو داده شود و شفاعت كن تا پذيرفته گردد. اى حجّت من! چگونه يافتى بندگانم را؟ جوان مىگويد: برخى مرا نگاه داشتند و عدّهاى هم مرا خوار شمردند و به كنارى زدند و دروغم پنداشتند! سپس خداوند متعال مىفرمايد: به عزّت و جلالم سوگند كه امروز بهترين ثوابها را به پاس تو، بر بندگانم ارزانى خواهم داشت و دردناكترين كيفر خود را به كسانى خواهم چشاند كه قدر و منزلت تو را ندانستند، جايگاهت را ارج ننهادند و تو را خوار شمردند. (30: ج 4، ص 413)
در اين روايت، از تكلّم ميان خداوند و قرآن كريم سخن به ميان آمده است؛ امّا در روايات ديگر، صحبت ميان قرآن كريم و حاملان آيات وحى مطرح شده است. از حضرت باقر عليه السلام منقول است:
قرآن كريم در قالب جوانى خوشسيما و زيباچهره در محكمه پروردگار و با حضور همه خلايق آشكار مىشود. از گروهها و قشرهاى مختلف مردم گذر مىكند و خود را به شخصى مىرساند كه وى را پاس داشته و حقوقش را ادا نموده و در راه تبليغ آن جانفشانيها كرده و از خودگذشتگيها نشان داده است. قرآن كريم به آن فرد چنين مىگويد: من همانم كه شبها تو را به بيدارى كشاندم و از بستر نرم استراحت، جدايت ساختم و به عبادت حضرت ربّ العزّه مشتاقت نمودم. آرى من همانم كه تو را در رنج افكندم؛ به خاطر من آزارها ديدى و اذيّتها را تحمّل كردى. 1 مگر نه آن است كه هر تاجرى بايد سود خود را دريافت كند؟
1.در حديثى ديگر چنين آمده است: من همانم كه خواب را از چشمانت ربودم و تشنگى را در گرماى تابستان نصيبت ساختم؛ آب دهانت را خشك كردم و اشك ديدگانت را روان ساختم. (۳۰: ج ۴، ص ۴۱۳)