وقتی ابراهیم فرزند رسول خدا(ص) از دنیا رفت، آن حضرت بر او گریست.
حلیة الأولیاء ـ به نقل از اَنَس ـ:
پیامبر(ص) به پسر خویش ابراهیم ـ که در آغوشش در حال جان کندن بود ـ، نگریست و اشک از چشمانش سرازیر شد. عبد الرحمان گفت: ای پیامبر خدا! شما ما را از گریستن نهی کرده اید؛ ولی خود می گریید؟
فرمود: «من شما را از این کار نهی نکردم. این، رحم است و کسی که رحم نداشته باشد، مورد رحم [الهی] قرار نمی گیرد».
حلیة الأولیاء عن أنس:
نَظَرَ النَّبِی(ص) إلَی ابنِهِ إبراهیمَ وهُوَ فی حِجرِهِ یموتُ، فَفاضَت عَیناهُ، فَقالَ لَهُ عَبدُ الرَّحمنِ: أتَبکی یا رَسولَ اللّهِ وقَد نَهَیتَنا عَنِ البُکاءِ؟!
فَقالَ: إنّی لَم أنهَکم عَن هذا، إنَّ هذا رَحمَةٌ، مَن لا یرحَم لا یرحَم.[۱]
[۱]حلیة الأولیاء: ج ۶ ص ۳۴۱، المصنّف لعبد الرزاق: ج ۳ ص ۵۵۲ ح ۶۶۷۲ عن مکحول؛ الأمالی للطوسی: ص ۳۸۸ ح ۸۵۰ عن عائشة وکلاهما نحوه، بحار الأنوار: ج ۲۲ ص ۱۵۱ ح ۱، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۴، ص ۱۴۸.