ايشان از لطائف و دقايق مستور در قرآن، سپرده شده است.
به تعبير گستردهتر: دستهاى از آيات قران، واضح و صريح، دربارهى نجات آدميان، پيروزىِ اهل ايمان و نابودى كفرپيشگان، در واپسين زمان، نويد مىدهند. دستهاى ديگر از آيات را، پس از رجوع به مبيّن منصوص و مفسّر معصومِ كتاب، مىتوان فهميد كه از ظهور موعود و مقدّمات يا مقارنان آن، حكايت مىكنند. به ارشادِ همان معلّمان قرآن، روشن مىشود كه در برخى ديگر از توصيفات عمومىِ اين كتاب مجيد، حضرت مهدى منتظر، يكى از مصداقها، بلكه اتمِّ آنهاست. حتّى گهگاه، در لسان معصومان، ديده شده كه به هنگام سخن از آرمان آخرالزّمان، به آياتى از قرآن تمثّل جسته، يا در تأييد كليّتِ كلام خويش، بدان استشهاد نمودهاند. اين چهار گروه، كه هر كدام به نوعى، در رابطه با مهدويّت تفسير شدهاند؛ در مجموع، شمار چشمگيرى را تشكيل دادهاند.
در اين گفتارـ كه بخشى از پاياننامهى دكتراى نويسنده است ـ تلاش شده تا اين مجموعه از آيات كتاب خدا، كه اشارت يا دلالت بر ظهور موعود آخرالزَّمان، يا رويدادها و پديدارهاى پيرامون آن دارد؛ گردآورى و دستهبندى شده، آنگاه در پرتور روشى مناسبِ موضوع، تفسير آن نيز عرضه گردد.
چون اين تحقيق، به منظور تطبيق ميان دو مكتب بزرگ سنّى و شيعه، تدوين گشته است و اين دو مذهب نامدار اسلام، دربارهى خود قرآن، در متن و اعتقاد، وحدت نظر دارند؛ پس اين مقايسه در حوزهى تفاسيرى خواهد بود كه هر يك از دو مكتب، در مورد آن آيات داشتهاند.
از آنجا كه سخن از قيام مهدى و حوادث پيوسته بدان، نوعى پيشگويى و اِخبار غيبى، از پيشامدهاى ناشناختهى آينده به شمار مىآيد، جاى هيچگونه اجتهاد شخصى يا اظهار نظر استحسانى در آن وجود ندارد؛ بنابراين، در ميان روشهاى تفسيرى براى موضوع مهدويّت، بهترين شيوه تفسير «اثَرى» يا «بالمَأثور» است كه پشتوانهى اصلى آن، پيام مصون از خطاى «وحى» مىباشد.
اگرچه هر دو مكتب تسنّن و تشيّع، از آغاز، روش تفسير أثرى را پذيرا بودهاند؛ امّا در پارهاى از مبانى و منابع آن، از دو ديدگاه ناهمساز، و دو مشرب