توحيد از ديدگاه قرآن و نهج‏ البلاغه (2) - صفحه 125

همه واقعيّات موجود در جهان و كل اشياء عالم هستى ـ على رغم بيگانگى و تباينى كه بين آنها وجود دارد ـ در اصل ذات و حقيقت خود، با يكديگر تشابه و تسانخ دارند، و يك‏پارچه همه يك حقيقت واحده را تشكيل مى‏دهند و اختلاف آنها با يكديگر، از قبيل اختلاف مراتب يك شى‏ء واحد است، مانند اختلاف درجات نور و اختلاف مراتب حركت شديد و ضعيف.
از اين مطلب، ذات بارى تعالى را نيز استثناء نمى‏كنند، جز اينكه مى‏گويند: ذات اقدس او مرتبه اعلاى اين حقيقت است، و ما سوى همه مراتب نازله و متعلقه به او مى‏باشند، به طورى كه مى‏توان گفت : ذات پاك او اصل هستى است و بقيه موجودات پرتوى از او هستند. و به تعبير عارفانه: او، كل واقعيّت است (بسيط الحقيقة كل الاشياء) به عبارت ديگر: هستى = خدا.
براساس اين عقيده، بين ذات خدا و حقائق اشياء مغايرتى وجود ندارد و تنزيه حق تعالى از مشابهت با خلق، به نفى حدود برمى‏گردد (نه مغايرت حقائق)
ولى از سخنان حضرت اميرالمؤمنين و ديگر امامان از فرزندانش ـ صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين ـ چنين استفاده مى‏شود كه هيچ‏گونه مشابهت و مسانختى بين خدا و خلق وجود ندارد.
ان الله تعالى خِلو من خلقه و خلقه خِلوٌ منه (بحارالانوار ج 3 ص 263 و 322)
«همانا خداى تعالى بيگانه و تهى از آفريدگان است و آفريدگانش بيگانه و تهى از اويند»
بلكه پايه اصلى معرفت خدا، همين مغايرت تامّه است، به طورى كه اگر كسى خدا را به خلق او قياس كند، اصلاً او را نشناخته است.



اى برتر از خيال و قياس و گمان و وهموز هرچه گفته‏اند و شنيديم و خوانده‏ايم
چنانكه در مقاله قبل، از حضرت اميرالمؤمنين عليه ‏السلام نقل كرديم:
كسى كه خدا را به غير او تشبيه كند، او را قصد نكرده و ديگرى را به جاى او گرفته است: ولا ايّاه عنى من شبّهه.و به عبارت مختصر و مفيد، خدا همان است كه:ليس كمثله شى‏ء.

صفحه از 128