تكرار شوند.
دانستن شرايطى كه در آنها دعاها بوجود آمدهاند به طور طبيعى غير ممكن است، امّا ما به ميزان بسيار زيادى در مورد فضاى عمومى دوران ابتدايى اسلام اطلاعات داريم كه مىتواند به نشان دادن نقش دعا در جامعه آن زمان كمك كند. بسيارى از مسلمانان، كه بدون شك بسيار بيشتر از مسلمانان امروزى بودهاند، مقدار بسيار زيادى از زندگى كارى خود را وقف نقل قرآن، يادآورى خداوند، و دعا كردن كردند. حتى آنان كه مكه و مدينه را به قصد شركت در جنگهايى به منظور توسعه اسلام و يا شركت در اداره امپراتورى جديد ترك كردند لزوما از اعمال معنوى چشمپوشى نكردند. و براى آنها كه خود را وقف عبادت كردند، دعا به منزله گوشت و خون تخيل آنها بود. دعا ابزارى بود كه مردم مىتوانستند توسط آن به پروردگار خود بيانديشند و فكر و ياد او را در تمام فعاليتهاى روزانه خود حاضر نگاه دارند. دعا بيان صميمى و دوستانه «توحيد» يا «اذعان به يگانگى خداوند» بود كه به احساسات، عواطف، افكار، و ادراكات آنها شكل داد.
در اسلام دعا به عنوان يكى از نخستين چارچوب هايى در نظر گرفته مىشود كه در آن روح مىتواند مطابق با خواست الهى شكل بگيرد و از طريق اين چارچوب تمام افكار و مفاهيمى كه بر نفس بنيان نهاده شدهاند به دور ريخته شوند. تأكيد فوقالعاده كه در صحيفه بر انجام خواست خدا شده است ـ همانطور كه مسيحيان دعا مىكنند «خواست تو انجـام مىشود» ـ محوريتى را براى پروردگار ترسيم مىكند كه تمام خودخواهـىهاى شخصى و خواهشهاى فردى كه به هر شكل با خواست الهى ـ خواستى كه از سوى شريعت و سنت به آن شكل ملمـوس و عينى داده شده است ـ مغايرت دارد را انكار مىكند. براى مسلمانان آن زمان نيز همانند مسلمانان امروزى اطاعت پروردگار وابسته به تقليد از آنهايى است كه پيشتر از اين با لطف و راهنمايى پروردگار شكل گرفتهاند. مجموعه اين افراد با پيامبر آغاز شده و با اصحاب بزرگ ايشان ادامه مىيابد. بـراى شيعيـان سخنـان و كـردارهاى امامان چنـان نقـش اساسـى را در اين زمينه بازى مىكند كه گاهى به نظر مىرسد ـ دست كم براى غير شيعيان سنت پيامبر را به پشت صحنه مىراند.