ياران ائمه به طور دائم به آنها مراجعه كرده و از آنها راهنمايى مىخواستند، در حاليكه امامان خود پيرو شيوه پيامبر بودند كه ساعتهاى متمادى را در روز و شب به نماز، ذكر، و دعا مىپرداختند. اگرچه بيشتر اين زندگى مذهبى و عبادى حالتى شخصى و درونگرايانه داشت، امّا امامان وظيفه داشتند جامعه را رهبرى كرده و زندگى مذهبى مردم را غنى سازند. همانطور كه امام زينالعابدين در «رساله حقوق»، ترجمه شده در قسمت ضمايم، تأكيد مىكند، بر هر صاحب علمى است كه آن را به ديگران انتقال دهد و امامان نيز از سوى هم عصران خويش، چه شيعه و چه سنى، به عنوان صاحبنظران و مراجع بزرگ اسلام شناخته شده بودند. بنابراين طبيعى بوده كه امامان دعاهايى را بنگارند كه در آنها علم ايشان در مورد ارتباط انسانها با خداوند با استفاده از شخصىترين اصطلاحات بيان شده باشد و قابليت انتقال يافتن به ديگران و تبديل شدن به يك دارايى مشترك را نيز داشته باشند. اگر نخواهيم بگوييم بيشتر دعاهاى صحيفه از اين نوع هستند، بسيارى از آنها اين خاصيت را دارا هستند. تعداد كمى از دعاهاى صحيفه مانند : «دعاى آن حضرت در عيد فطر» (شماره46) و «دعاى آن حضرت در عيد قربان» (شماره 48) نيز به نظر مىرسند براى مناسبتهاى عمومى گفته شده باشند. يكى از دعاها نيز داراى نشانههايى داخلى است كه نشان مىدهد امام، ياران خويش و ساير مردم را در ذهن داشته و نه خود را : در دعا براى والدين (شماره 24) او به گونهاى صحبت مىكند كه گويى والدينش زندهاند، در حاليكه چنين چيزى ممكن نبوده است مگر در صورتى كه تصور كنيم كه ايشان اين دعا را پيش از واقعه كربلا نگاشته باشند.[...]
از آغاز اسلام، دعا يكى از عوامل پايهاى و اساسى بوده است كه مسلمانان از آن طريق، آگاهى از اندازههاى درست و صحيح را به واقعيت رساندهاند و خود را براى ديدن پروردگار به عنوان منبع و منشاء تمام خوبىها آموزش دادهاند.
دعا در عالىترين نمونههاى آن، همانطور كه در صحيفه مىتوانيم ببينيم، تمرين مداوم بينشى است كه براساس آن، هرآنچه به خدا تعلق دارد به خدا و هرآنچه به انسان تعلق دارد به انسان مرتبط و منتسب مىشود. به محض اينكه چنين بينش و بصيرتى به انسان دست مىدهد، او با گناهكارى و نقص خود تنها مىماند. پس تنها كارى كه