قسمتى از آن هدف را تعقيب مىكرد. البته گزينش هر دو روش با توجه به نوع اثر و درجهبندى اهميت آن توجيه مىشود و هر كدام داراى محاسن و كاستىهايى است كه در جاى خود مورد بررسى و كاوش قرار گرفته است. مثلاً روش معجم لفظى براى منابعى چون قرآن كريم، نهجالبلاغه و صحيفه سجاديه و ديگر متون حديثى كه اصل كلمات براى محققان اهميت ويژه دارد، همراه با كاربردهاى ديگر آن، از روشهاى كارگشا و كم نقص است و با توجه به اين كه زمان زيادى از ارائه آن نمىگذرد، براى تأمين قسمتى از نياز محققان، هنوز جايگزين نيافته است. روش ديگر كه از ديرباز مورد توجه و عمل دانشمندان بوده، فهرستنگارىهاى موضوعى و يا تهيه كشف المطالب است. در اين روش، پديد آورنده ـ در حدّ تسلّط خود بر متن ـ ابتدا چارچوبى ذهنى براى محتوى مىسازد و تلاش مىكند درون مايه اثر را در آن چارچوب جاى دهد. اين روش در زمان خود، مؤثر و تا اندازهاى كارآيى آن مفيد بوده است. ولى با توجه به محدوديتها و تنوع خواست مراجعه كنندگان، امروزه اين روش چندان كارساز تلقى نمىشود.
روش جديدى براى فهرست نگارى كتابهاى علمى امروز، مرسوم است كه به صواب نزديكتر و نسبت به روشهاى پيشين، كارآمدتر است. در اين روش، تهيه كننده بدون هيچ پيش طرح قبلى و يا چارچوبِ از پيش ساختهاى، مستقيما به متن اثر مراجعه مىكند و با استفاده از واژههاى كليدى متن و ايجاد يك رابطه مفيد و تعريف شده ميان آنها، به ساخت و ساز فهرست مىپردازد، كه از آن به «فرهنگ موضوعى» يا «نمايه نامه موضوعى» ياد مىكنيم. در اين روش، الفاظ موضوعى متن، راهنماى مشترك تهيهكنندگان و كاربران خواهد بود و از اين جهت ذهن مشتركى، هم در تهيه فرهنگ و هم در مراجعه به آن فراهم خواهد آمد و از كمترين اعمال سليقه فردى برخوردار است.
در اين روش كه مدخلها به صورت الفبايى مرتّب مىشود، مجموعه اطلاعات هر موضوعى كه از يك واژه خاص و مطلع در يك اثر برمىخيزد، با واژههاى كمكى و تكميلى ـ كه بازهم بيشتر متأثّر و هماهنگ با متن است ـ جهتدار شده و مجموعه اطلاعات آن به صورتِ شكليافته، به كاربران عرضه مىشود.
با اين روش، تا به حال دو اثر را در موضوع قرآن كريم سراغ داريم كه از هر دو، زمان