نگاهى به كتاب نمايه نامه موضوعى صحيفه جامعه سجاديه - صفحه 156

زيادى نمى‏گذرد. يكى در ايران با نام «فرهنگ موضوعى قرآن كريم» كار مشترك آقايان «خرمشاهى» و «فانى» ؛ كه در سال 1364 هـ . ش از چاپ خارج شد و ديگرى از سوريه به نام «المعجم المفهرس لمعانى القرآن الكريم» كار محمد بسام رشدى (الزّين) كه در سال 1416 هـ . ق منتشر شده است.
اين دو اثر در استفاده از اين روش با يكديگر مشترك‏اند و كوشيده‏اند كه با رعايت اصول فرهنگ نامه‏ها، ورود به محتواى قرآن را براى كاربران تسهيل كنند. بديهى است هر روش با توجه به احاطه و سليقه اجراكنندگان آن، ممكن است در عمل با ديگرى تفاوت كند كه معيار روشن براى ارزيابى آن، كمكى است كه به مراجعه كننده خواهد كرد. هر سليقه‏اى كه بهترين منظور را برآورد، به مقصود نزديك‏تر و به همان نسبت از نقص كمترى برخوردار است.
اين دو فرهنگ ـ كه يكى را به «فرهنگ» و ديگرى را به «معجم» موقتا نام گذارديم ـ هر كدام داراى محاسنى است. بدون آن كه در مقام بحث و مقايسه كامل باشيم، فقط به چند حُسن آن‏ها اشاره مى‏كنيم.
* در «معجم»، واژه‏هاى اصلى، يا به عبارتى واژه‏هاى رأس، اكثرا با عبارات تكميلى و توضيحى جهت واژه و كاربران را بهتر به مضمون اثر هدايت كند. اين عمل در «فرهنگ» نيز اتفاق افتاده است، ولى عموميتى ندارد. واژه‏هاى بدون توضيح تكميلى به نسبت، در «فرهنگ» نيز اتفاق افتاده است.
* در «معجم»، واژه‏هاى «جامع» يا «رابط» ميان چند واژه در يك بحث، نسبتا زياد به كار رفته، در صورتى كه اين حُسن در «فرهنگ موضوعى» به كلى مغفول مانده است.
وجود واژه‏هاى جامع يا رابط، نقش مهمّى در دسته‏بندى مطالب و راهنمايى كاربران ايفا خواهد كرد، گرچه ممكن است در برخى از برداشت‏ها و يا گزينش‏ها، با اختلاف مختصرى كاربران باشد. به عنوان مثال: واژه «قلب» را در هر دو فرهنگ مقايسه كنيد، در «معجم» اولاً: كثرت موضوعات بيشتر است و بيش از پنجاه موضوع را دربر مى‏گيرد؛ ولى در «فرهنگ» اين تعداد به حدود 35 مورد مى‏رسد. ثانيا: در همين موضوعات بسيار، با گزينش چند واژه رابط چون: احواله، امراضه، انفعالاته و صفاته، تعداد زيادى از

صفحه از 166