مرورى بر احاديث معرفت خدا (2) - صفحه 42

«و خداوند به هر چيزى محيط است»، «و او در هر جا كه باشيد با شماست»، «و ما از رگ گردن به او نزديك‏تريم» ...و «همه از بين خواهند رفت جز وجه او». همين حقيقت است كه بعد از فناى اشيا باقى مى‏ماند.
پس قول امام عليه ‏السلام كه مى‏فرمايد: «خدا را به خدا بشناسيد» ، به اين معناست كه در اشياء به وجه آنها كه به سوى خداست، بنگريد، بعد از آنكه براى آنها ربّ و صانعى اثبات كرديد.
ايشان در اينجا اسمى از وجود و ماهيّت نياورده، ولى روشن است كه مرادش از دو وجهى كردن اشيا، همان ماهيت و وجود است. با توجه به اين نكته، معلوم است كه سخن ايشان در اين مورد همان سخن ملاصدرا است كه ديديم، و خواهيم ديد كه ملا هادى سبزوارى نيز بدين‏گونه سخن مى‏گويد و نكته تازه‏اى در كلام ايشان وجود ندارد. اين امر، با توجه به استشهادى كه به آيات شريفه كرده است، واضح مى‏شود. فيض مى‏گويد كه در اين آيات، به اين دو جهت اشيا اشاره گرديده است. در حالى كه در آيات شريفه، يك طرف خداى سبحان و طرف ديگر خلق است. مثلاً در آيه وَإنّهُ بِكُلِّ شَيءٍ مُحِـيطٌمنظور از «الله» كه محيط به همه اشياء است همان جهت و وجه إلى الله اشياء است و منظـور از «كلّ شيء» همان ماهيـات اشياء مى‏باشد. پس ايشان هم معرفه‏الله بالله را به معرفت وجود ـ كه همان خداست ـ معنا مى‏كند. اثبات اين مطلب از طريق قرآن و روايات و نسبت دادن آن به معصومين: همان مشكلاتى را دارد كه در نظر ملاهادى سبزوارى به آن اشاره خواهد رفت.

9 ـ مرحوم قاضى سعيد قمى (1049 ـ 1103)

ايشان در شرح اين كلام امام عليه ‏السلام كه مى‏فرمايد: «وَ بالفطرة تثبت حجّته» مى‏گويد:
لمّا ذكر عليه ‏السلام أنّ التصديق الإقراري بمعرفته سبحانه إنّما هو بالعقول، أراد أن يبيّن أنّ ذلك ليس بصنع من العقل، بل هو فطرة اللّه الّتي فطر النّاس عليها. لو لم تكن تلك الفطرة لما عرف أحد خالقه، إذ ما للتراب و ربّ الأرباب.
و معنى الفطرة أنّ الله لمّا خلق الخلق من نوره و أبدعهم على مقتضى علمه،

صفحه از 70