اسامى و اوصاف قرآن در نيايش ختم قرآن صحيفه سجاديه - صفحه 48

آمده است: «... و تقفوا بنا آثار الذين استضاؤا بنوره، و لم يلههم الامل عن العمل؛ فيقطعهم بخدع غروره»: «... و ما را پيرو آثار كسانى قرار ده كه از نور قرآن روشنى جستند و آرزوها آنان را از عمل (براى آخرت) باز نداشت؛ تا با حيله‏هاى فريبش تباه سازد.»
لازم به يادآورى است كه به جز موارد معدود از اسامى و اوصاف، كه اطلاق «اسم» يا «وصف» قرآنى بر آن‏ها مشهورتر است، مانند نام‏هاى: «قرآن» و «فرقان» و يا وصف «هُدى»، در اين نوشتار، تعبير «اسم» و «وصف» غالبا بدون امتياز و به يك معنا ـ و به تعبير درست‏تر: فارغ از موضوع تفاوت ميان اسم و صفت ـ به كار رفته است. ۱
شهرت در ميان اهل فن ـ كه بدان اشاره شد ـ درباره برخى اسامى و اوصاف قرآن، بلكه قبول ظهور در برخى موارد و يا حتى وجود برخى نصوص روايى و يا دلالت آن‏ها را در اين زمينه ـ اجمالاً ـ مى‏پذيريم. موضوع توقيفى بودن يا نبودن اسامى قرآن كريم نيز در جاى خود قابل بررسى است. امّا اين مطلب هم قابل انكار نيست كه اقامه دليل در مورد هر كلمه يا عبارت؛ كه ترجيحا اسم يا صفت بايد تلقّى شود، خود موجب طولانى‏تر شدن مقاله مى‏شد. به علاوه فايده چندانى هم بر چنين كارى متصور نيست،

1.در زمينه تعريف اسم و صفت و تفاوت ميان آن دو در ميان دانشمندان و اديبان، مطالبى هست كه پرداختن تفصيلى به آن‏ها مناسب حجم اين نوشتار نيست. اما اجمالاً به مواردى اشاره مى‏شود: جرجانى گويد: «اسم» لفظى است كه دلالت بر معنايى در خودش (فى نفسه) دارد، بدون وابستگى به زمان... . اسم يا دلالت بر يك ذات مستقل (مانند زيد) و يا يك معناى غيرمستقل (مانند علم) دارد، در حالى كه «صفت» اسمى است كه دلالت بر برخى احوال ذات دارد... (ر. ك: التعريفات سيد شريف جرجانى، ص ۱۰ و ۵۸، چاپ انتشارات ناصرخسرو ۱۳۶۸ تهران). بعضى گفته‏اند: در اصطلاح صوفيه آمده است كه: اسم عبارت از ذات است به اعتبار اتصاف به وصفى از اوصاف و نعتى از نعوت... (ر. ك: فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبيرات عرفانى، سجادى، سيد جعفر كتابخانه طهورى، ۱۳۶۲ تهران به نقل از كنزالحقايق، ص ۱۵). نيز برخى گفته‏اند: در صورتى كه مفهوم نعت همراه منعوت يا موصوف لحاظ شود؛ «اسم» و در صورتى كه آن وصف مستقل از موصوف لحاظ شود «صفت» گفته مى‏شود. برخى بزرگان با استناد به رواياتى كه نقل كرده‏اند، «اسم» را به معناى علامت و «صفت» را به معناى نشانه و آن دو را نه مترادف ولى قريب‏المعنى گرفته‏اند مانند قطع و يقين... (ر. ك. مشهدان فى التوحيد و العدل، التولاّئى، محمودبن غلامرضا، مخطوط، كتابخانه آستان قدس رضوى؛ مبحث اسماء و صفات. از جمله روايات باب، كلام امام رضا عليه ‏السلام است كه در مورد اسم فرمود: صفة لموصوف. بنگريد: توحيد صدوق، ص ۱۹۲؛ معانى الاخبار، ج ۱، ص ۵، باب معنى الاسم). راغب در مفردات گفته است «الاسم ما يُعرَف به ذات الشيء...» اسم چيزى است كه ذات شيء به آن شناخته مى‏شود. و در مورد وصف و صفت گويد: «الوصف ذكر الشيى‏ء بحليته و نعته و الصفة الحالة التى عليها الشيء من حلية و نعته...» «وصف» ذكر كردن شيء است به واسطه زيور و حالتى كه دارد و «صفت» همان حالتى است كه شيء از جهت زيور و شكلى كه دارد به خود گرفته است. در اين مبحث همچنين مراجعه شود به كتاب «ترجمه توحيد الاماميّه»، ملكى ميانجى، فصل۱، ص ۷۱ ـ ۶۹.

صفحه از 79