معرفت خدا قرار دارد.
2ـ 3. امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
«إِنَّ أَمْرَ اللَّهِ كُلَّهُ عَجِيبٌ إِلّا أَنَّهُ قَدِ احْتَجَّ عَلَيْكُمْ بِمَا قَدْ عَرَّفَكُمْ مِنْ نَفْسِهِ.»
۱
تمام امر خداوند متعال عجيب است، جز اينكه او بر شما احتجاج مىكند بدانچه از نفس خويش به شما شناسانده است.
اين حديث به سند ديگرى در محاسن به اين صورت نقل شده است:
«إِنَّمَا احْتَجَّ اللَّهُ عَلَى الْعِبَادِ بِمَا آتَاهُمْ وَ عَرَّفَهُمْ.»۲
2ـ 4. حمزة بن طيّار مىگويد: امام صادق عليه السلام به من فرمود: بنويس. آنگاه املا كرد:
«إِنَّ مِنْ قَوْلِنَا إِنَّ اللَّهَ يَحْتَجُّ عَلَى الْعِبَادِ بِمَا آتَاهُمْ وَ عَرَّفَهُم.»
«به راستى از گفتار ما اين است كه خداوند بر بندگانش احتجاج مىكند بدانچه به آنها داده و شناسانده است.»
احاديث مذكور بر اين حقيقت تأكيد مىكنند كه معرفت خداوند سبحان فعل خود اوست. ابتدا او بايد نفس خويش را به بندگانش بشناساند، آنگاه بر آنها احتجاج كند و تا مادامى كه از ناحيه او معرفى صورت نگرفته باشد، حجّت بر خلق تمام نخواهد شد. در جاى خود بيان مىشود كه اين معرفت، از سوى خداوند سبحان، در عوالم پيشين ابتداءً صورت گرفته است. در آن عوالم، او نفس خويش را به بندگانش شناسانده، از آنها بر اين معرفى عهد و پيمان گرفته و حقيقت اين معرفت را در وجود آنها قرار داده است. خداوند، با اين معرفى حجّت را بر خلق تمام كرده، ولى به عمد، پيش از آمدن به دنيا آن معرفت و عهد و پيمان را از ياد آنها برده است. حال براى اينكه در اين دنيا دوباره بر آنها اتمام حجت كند، آن معرفت را بايد در ياد آنها زنده سازد و آنان را متوجه خود كند. در اين دنيا هم اين كار را توسط پيامبران و اوصيا و تداوم تعاليم آنها همواره عملى مىكند، به گونهاى كه اگر تعاليم و تذكّرات پيامبران به كسى نرسد، حجّت بر او تمام نشده است. در