فرمود: «كسى كه خدا خود را و پيامبرش و امامش رابه او شناساند، سپس او به فرمانبرى آنها اقرار كرد، او مؤمن است.»
گفتم: معرفت از خدا و اقرار از بنده است؟
فرمود: «معرفت از خدا دعوت و حجّت و منّت و نعمت است. و اقرار از خدا پذيرش بنده است كه خداوند بر كسى كه بخواهد تفضّل مىكند. و معرفت فعل خداست در قلب. و اقرار فعل قلب است و عصمت و رحمت مىباشد.»
در اين حديث، به صورت خيلى روشن و آشكار بيان شده كه معرفت، فعل خداست و اقرار، فعل انسان كه اقرار بنده و تسليم او هم، به يارى و توفيق خدا انجام مىشود.
2ـ 7. سليمبنقيس مىگويد: شخصى از اميرمؤمنان عليه السلام پرسيد:
يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! مَا أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ الرَّجُلُ مُؤْمِناً وَ أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ كَافِراً وَ أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ ضَالّاً؟ قَالَ: «سَأَ لْتَ فَاسْمَعِ الْجَوَابَ. أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ مُؤْمِناً أَنْ يُعَرِّفَهُ اللَّهُ نَفْسَهُ، فَيُقِرَّ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ الْوَحْدَانِيَّةِ؛ وَ أَنْ يُعَرِّفَهُ نَبِيَّهُ، فَيُقِرَّ لَهُ بِالنُّبُوَّةِ وَ بِالْبَلاًغَةِ؛ وَ أَنْ يُعَرِّفَهُ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ، فَيُقِرَّ لَهُ بِالطَّاعَةِ.» ...
وَ أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ كَافِراً أَنْ يَتَدَيَّنَ بِشَيْءٍ، فَيَزْعُمَ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَهُ بِهِ مَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ، ثُمَّ يَنْصِبَهُ فَيَتَبَرَّأَ وَ يَتَوَلَّى وَ يَزْعُمَ أَنَّهُ يَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِي أَمَرَهُ بِهِ.
وَ أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ ضَالّاً أَنْ لا يَعْرِفَ حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ الَّذِي أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِهِ وَ فَرَضَ وِلايَتَه.» 1
اى اميرمؤمنان! پايينترين درجه ايمان و پايينترين درجه كفر و پايينترين درجه ضلالت و گم بودن چيست؟
فرمود: «سؤال كردى پس جوابش را بشنو. پايينترين درجه ايمان، آن است كه خداوند خود را به انسان بشناساند و او به ربوبيّت و وحدانيّت خدا اقرار كند، و خداوند پيامبرش را به او بشناساند و او به نبوت و تبليغ او گردن نهد، و حجّت خود بر روى زمين و شاهدش بر خلق را بر او بشناساند و او به فرمانبرى او اقرار آورد....
1.همان / ۶۱۵ـ ۶۱۶؛ ر.ك: كافى ۲ / ۴۱۴ـ ۴۱۵.