الطاعة. ۱«امام عليه السلام با گفتن«بعد معرفته»يادآورى كرده كه اصل معرفت خداوند متعال برتر از اطاعت امام است. چگونه برتر نباشد؟ درحالى كه معرفت، اصل اطاعت است، اگر چه كمال معرفت به اطاعت حاصل مىشود. خلاصه اينكه نظام اطاعت بر اصل معرفت وابسته است و كمال معرفت، به نظام اطاعت متوقف است.»
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
«وَجَدْتُ عِلْمَ النَّاسِ كُلَّهُ فِي أَرْبَعٍ: أَوَّلُهَا أَنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ، وَ الثَّانِي أَنْ تَعْرِفَ مَا صَنَعَ بِكَ، وَ الثَّالِثُ أَنْ تَعْرِفَ مَا أَرَادَ مِنْكَ، وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْرِفَ مَا يُخْرِجُك مِنْ دِينِك.»۲«علم مردم را در چهار چيز يافتم: اوّل آنها اين است كه پروردگارت را بشناسى. دوم آنكه بدانى كه پروردگارت با تو چه كرده است. سوم آنكه بدانى از تو چه مىخواهد. چهارم آنكه بدانى چه چيزى تو را از دينات بيرون مىكند.»
اين حديث شريف ممكن است در نظر بدوى با روايات فعل اللّه بودن معرفت و عدم تكليف انسان به آن منافات داشته باشد. ولى با دقّت در آن معلوم مىشود كه معرفت در اين روايت نيزـ مانند روايات پيشينـ ناظر به معناى دوم آن است. يعنى: تصديق و ايمان به خدا، تصديق و ايمان به نعمتهايى كه خداى سبحان در هيكل انسانى تو قرار داده است، تصديق و ايمان به آنچه از تو مىخواهد، و شناخت آنچه تو را از دين و مسير الهى خارج مىكند.
چنين معرفتى فعل انسان است و به عنوان علم انسان از آن ياد مىشود. البته اين منافات ندارد با آنكه علمى كه از ناحيه خداوند سبحان و به فعل خود او به انسان داده شود، علم انسان گفته شود. پس روايت منافاتى با معناى اوّل معرفت هم ندارد. ولى اگر كسى اصرار داشت كه معرفت و علم در اينجا فعل انسان است، مىگوييم: با توجه به روايات ياد شده، ناگزير بايد به معناى تصديق و ايمان گرفته شود.
1.شرح اصول كافى ۵ / ۱۸۱.
2.كافى ۱ / ۵۰؛ معانىالأخبار / ۳۹۴؛ الخصال ۱ / ۲۳۹؛ المحاسن ۱ / ۳۶۵.