و لايمکن أن يعلم تعالى من جهة السمع، لأنّ العلم بصحّة السمع فرع على معرفته تعالى، فلايصحّ أن يعلم به، فلم يبق بعد ذلک إلّا أنّ طريق معرفته تعالى النظر الّذي ذکرناه. ۱
نخستين فعل قصدى که بر هر عاقلى واجب است، نظر و فکر در طريق معرفت خداى تعالى است. وجوب نظر، بدان جهت است که نظر، طريق رسيدن به معرفت خداى سبحان است. زيرا معرفت خدا را طريقى جز نظر نيست؛ چون معرفت خداى امرى ضرورى و بديهى نيست. دليل بر عدم ضرورى بودن آن اختلاف عقلا در معرفت خداست. معرفت از طريق نقل نيز امکان ندارد؛ زيرا اعتبار نقل وابسته به معرفت خداى تعالى است. پس امکان ندارد که معرفت خدا از طريق نقل حاصل شود؛ بنابراين راهى براى معرفت وجود ندارد جز نظر و فکر که ذکر کرديم.
بيشتر متکلّمان اماميّه همانند سيّد مرتضى و شيخ مفيد بر اين باورند که معرفت خداوند سبحان، امرى نظرى و اکتسابى است، نه بديهى و ضرورى؛ لذا انسان براى رسيدن به معرفت خداوند سبحان يا بايد طريق فکر و نظر را پيمايد تا به آن برسد، يا از طريق نقل و تعبّد و تقليد صحيح آن را کسب کند؛ و از آنجا که اعتبار راه نقلى و تعبّد و تقليد صحيح، با وجود معرفت خداوند سبحان ميسّر مىشود، پس نمىتوان آن را طريق معرفت خدا قرار داد.
بنابراين براى رسيدن به معرفت خداى تعالى حتماً بايد راه تفکّر و نظر و استدلال طى شود. امّا پيمودن اين راه، بدون داشتن علم و آگاهى از موجودات و مخلوقات و ترتيب مقدّمات صحيح استدلال، امکان ندارد. پس کسى که مىخواهد از اين طريق به معرفت برسد، بايد زمانى از عمر خويش را بدون داشتن معرفت خداى خويش بگذراند.
بديهى است در اين جهت، فرقى ميان هيچ يک از انسانها وجود ندارد و استدلال براى همگان، ضرورى است. البتّه نه بدان معنا که همهى انسانها از اين جهت در يک سطح باشند؛ چرا که برخى از آنان زودتر به آن دست مىيابند و برخى ديرتر. امّا از آنجا که پيامبران و اوصياى آنان نبايد هيچ لحظهاى از عمرشان را بدون
1.شرح جمل العلم و العمل / ۱۲۵.