معرفت و هدايت، فعل خداست ديدگاه‌هاى دانشمندان شيعه - صفحه 32

ايمان به خدا تنها يقين و اطمينان قلبى لازم دارد و آن از هر راهى حاصل شود کافى است. بلکه به عقيده‌ى مرحوم آيه‌اللّه‌ خويى، معرفت خداوند سبحان امرى بديهى و واضح است و خداوند سبحان براى احدى پوشيده نيست. مرحوم شبّر معتقد است که نه تنها انسان بلکه بهائم و ساير حيوانات نيز اين معرفت را دارند. مرحوم آقا ضياء عراقى تصريح مى‌کند که اگر کسى از کثرت ارتباط با مؤمنان و توجّه به سخنان آنان، يقين به خداوند متعال به رايش حاصل شود، کافى است. به عقيده‌ى ايشان، اين يقين، از يقينى که از راه فکر و انديشه به‌دست مى‌آيد، کمتر نيست.
همه‌ى اين‌ها مى‌رساند که اگر بحث معرفت فقط براساس روايات رسيده از اهل بيت عليهم السلام بررسى مى‌شد، و افکار و انديشه‌هاى متکلّمان معتزلى و ديگران بر مبناى روايات معصومان عليهم السلام مورد دقّت و بررسى قرار مى‌گرفت، چنين اختلافى در ديدگاه‌ها رخ نمى‌داد و همه در يک امر اتّفاق مى‌کردند و اختلاف به حدّى نمى‌رسيد که در ابتدا وجوب نظر و فکر براى رسيدن به معرفت مورد تأکيد فراوان قرار گيرد، امّا در اواخر، کسى به لزوم آن توجّهى نکند.

معناى معرفت در سخنان عالمان دينى

پيش‌تر گفتيم که از نظر روايات، معرفت دو اطلاق دارد. در يک اطلاق، معرفت فعل خداوند شمرده شده و در اطلاق ديگر، فعل خلق دانسته شده که بندگان، مکلّف به آن گرديده‌اند. در کلمات عالمان شيعى تصريحى به اين دو نوع اطلاق ديده نمى‌شود بلکه به طور معمول، آنان علم و معرفت را به معرفت تصوّرى و تصديقى تقسيم مى‌کنند؛ ولى دو اطلاق موجود در روايات، با اين دو قسم از علم و معرفت همخوانى ندارد. پس نمى‌توان نتيجه گرفت که آن‌چه در روايات آمده، همين دو نوع علم و معرفت است.
امّا با وجود اين برخى از متکلّمان معرفت را امرى اکتسابى و تحصيل آن را واجب شمرده‌اند. سخن آنان مى‌رساند که مراد آنان از معرفت مورد بحث، معرفت تصديقى است که در روايات، از آن به ايمان و اذعان و تسليم و اقرار و تصديق تعبير شده و فعل بندگان به شمار آمده است. براى روشن شدن مطلب، به عبارتى از سيّد مرتضى و شيخ مفيد اشاره مى‌شود. شيخ مفيد مى‌نويسد:

صفحه از 34