گزارشى از جلسات نقد و بررسى كتاب « مكتب در فرآيند تكامل » - صفحه 171

هر يك از سه گروه از نماينده مورد نظر خود براى خلافت، جانبدارى كرده و نهايتا پس از بحث و بررسى و شنيدن سخنان موافقان و مخالفان و مشورت، نهايتا در رأى‏گيرى‏اى كه به عمل آمد، يكى از متقدّمين صحابه را به خلافت برگزيدند. در حالى كه بايد گفت: در جريان سقيفه، كسى از طرفداران اهل‏بيت حضور نداشت و اصلاً در آنجا، چالشى به عنوان اينكه خلافت شايسته اهل بيت است روى نداد.
نكته دوم اينكه استفاده از كلمه معمّر نيز در اينجا صحيح نيست، چرا كه اتّفاقا خود خليفه اوّل اين ادّعا را نكرد. حتّى عده‏اى قائل بودند كه عبّاس عموى پيامبر خليفه باشد، چون سنّش بيشتر است. اگرچه نويسنده هيچ مرجعى را براى اين جملات معرّفى نكرده است؛ امّا اظهارات ايشان با مطالب يكى از منابع اصلى اين كتاب، يعنى كتاب ويلفرد مادلونگ، اسلام‏شناس و شيعه‏پژوه غربى، مطابقت دارد. مادلونگ كتابى دارد كه با عنوان «جانشينى حضرت محمّد صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله » ترجمه شده و در آن به وقايع تاريخى پس از رحلت حضرت رسول، پرداخته و نظريّات مختلف در باب مسئله خلافت را بررسى كرده است. وى در آن كتاب، صراحتا عقيده شيعه مبتنى بر وجود و لزوم نص براى تعيين خلافت را رد كرده، امّا در عين حال، قائل است كه در آن اوضاع تاريخى، شايستگىِ امير مؤمنان از سايرين بيشتر بود.
در گزاره بعدى، نويسنده تصريح مى‏كند كه: جنبش تشيّع تا پايان قرن اوّل صرفا يك جمعيّت فعّال ضدّ دولتى شناخته مى‏شد كه طرفدار حقوق اهل‏بيت به عنوان رهبران قانونى جامعه اسلامى بود و راه خود را از نظر فقهى و اعتقادى، از سواد اعظم مسلمانان جدا نكرده بود. به عبارت ديگر، اختلاف شيعيان با ساير مسلمانان، صرفا درباره حكومت و خلافت بود و در ساير مسائل، مثل اعتقادات و احكام فقهى و تفسير قرآن، هيچ‏گونه تفاوتى بين تشيّع و ساير مسلمانان نبوده است و حتّى شيعيان به همان احكام فقه مكتب خلافت عمل مى‏كرده‏اند. (ص 30ـ31، نقل به تلخيص)

صفحه از 170