گزارشى از جلسات نقد و بررسى كتاب « مكتب در فرآيند تكامل » - صفحه 186

صادق مى‏فرمايند: ... ما أمرتهم بذلك و لا قلت لهم أن يقولوه... . قال: أتعرفون الرجلين؟ قلنا: نعم هما رجلان من الزيديّة، و هما يزعمان أنّ سيف رسول اللّه‏ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله عند عبداللّه‏بن الحسن. فقال: كذبوا، عليهم لعنة اللّه‏. ثلاث مرّات... .
در اينجا نيز روايت به تقيّه در برابر آن دو مرد زيدى مذهب، صراحت دارد و پس از رفتن آنها امام صادق عليه ‏السلام صريحاً خود را امام خوانده و به بعضى از علائم امام اشاره كرده‏اند.
در روايات ديگر نيز عيناً به همين صورت امام صادق عليه ‏السلام امامت خود را تأييد و تقرير فرموده‏اند كه به علّت اختصار از ذكر آنها خوددارى كرديم. ضمن اينكه برخى از روايات مورد استناد، موضوعش كتمان سرّ ائمّه است و امام مى‏فرمايند كه مقامات و اسرار ما را براى هركسى نقل نكنيد؛ چرا كه همه تحمّل آن را ندارند. امّا سؤالى كه مطرح مى‏شود اين است كه نويسنده بر اساس اين روايات ـ كه اتّفاقاً اكثر آنها به امامت امام صادق صراحت دارد و يكى دو مورد نيز شرايط تقيّه به صراحت بيان شده است ـ چگونه نتيجه‏گيرى كرده كه ايشان تمايلى به امام خواندن خود نداشته‏اند و به تبع آن، بعضى از شيعيان دنباله‏روى زيديّه و سادات حسنى گشتند. كجا در تاريخ چنين مطلبى ذكر شده است؟ كدام افراد بوده‏اند كه پس از عدم قيام امام بگويند ما به زيديه يا بنوالحسن پيوستيم؟ درباره برخى از واقفيّه چنين گزارشى هست و اسامى آنها نيز نقل شده است؛ امّا درباره پيوستن به سادات حسنى چنين گزارشى نقل نشده است. همچنين، اينكه قائم پس از 15 روز از قتل نفس زكيّه، قيام مى‏كند، ربطى به سادات حسنى نداشته؛ بلكه روايتى است كه مربوط به يكى از علائم ظهور است. سادات حسنى در واقع، با قرار دادن عنوان نفس زكيّه بر فرزند عبداللّه‏بن حسن، به نوعى، خواستند از اين عنوان براى جمع‏آورى افراد گرد خود استفاده كنند؛ در حالى كه مؤلّف هيچ سندى را كه نشان‏دهنده گرايش شيعيان به نفس زكيّه باشد، نشان نمى‏دهد.

صفحه از 170