زمينه شناسايى و نحوه و ميزان اثرپذيرى يك فرهنگ و تمدّن خاص از ساير فرهنگها و نيز اثرگذارى بر ديگر فرهنگها و تمدّنهاست را نشان مىدهد.
بازشناسى تطبيقى آثار و ميراثهاى كهن حديثى ـ در حوزه حديثشناسى ـ نيز از اين قاعده مستثنا نيست؛ كه با شناخت درست و همه جانبه آنها، مىتوان به حقايق مهمّى در زمينه پيدايش و تحوّل، يا آثار و ثمرات (مثبت و منفى) آنها پى برد.
نگارنده پس از فراغت از نگارش دو مقاله تحقيقى مستقل، درباره دو جامع حديثى كهن و بسيار مهم سنّى و شيعى، «صحيح بخارى» و «كافى كلينى»، نگرشى تطبيقى را ـ بر پايه آن دو نوشتار ـ بر دو كتاب ياد شده، مفيد و بلكه ضرورى يافت؛ تا هم تكملهاى بر آن دو تحقيق باشد، و هم گامى هر چند كوچك، در راستاى اين گونه شناختهاى تطبيقى ـ در حوزه حديث ـ به حساب آيد.
حاصل اين نگرش، نوشتارى است كه پس از ويرايشى ناگزير، به صورت محدود و در تنگناى فرصت، در پيشاروى خواننده محترم قرار دارد. ۱ اميد آنكه با يارى حق مفيد افتد. گفتنى است كه اين نگاه تطبيقى، از پنج ديدگاه مختلف صورت گرفته است و به شرح زير ارائه مىگردد:
1. جايگاه كتاب نزد دانشمندان:
1ـ1) هر يك از دو كتاب نزد دانشمندان هر مكتب، با عظمتِ فراوان ياد شده است؛ يعنى علماى اهل تسنّن «صحيح بخارى» و دانشمندان شيعه، كلينى و كافى او را به نهايت بزرگى ستودهاند. پرداختن تفصيلى به آن اقوال، مناسب حجم اين نوشتار نيست؛ امّا ضمن بررسى علمى و نگاه تطبيقى به تعاريف و تعابير ياد شده و
1.مقاله نخست تحت عنوان: «پژوهشى درباره صحيح بخارى» مهمترين جامع حديثى اهل تسنّن و مقاله دوم با عنوان متناظر: «پژوهشى درباره كلينى و كافى» نگاشته شده كه ـ پس از ويرايش نهايى ـ آماده طبع است. اصل دو مقاله مذكور ـ به ضميمه نگرشى تطبيقى ميان آن دو كتاب ـ مربوط به سال ۱۳۶۹ مىباشد.