گروه از ملائك آن را واجد شدند.
ب. نزول تدريجى قرآن: پس از بعثت پيامبر به رسالت، به تدريج در ظرف 23 سال، قرآن بر قلب پيغمبر نازل شد؛ هر بار يك يا چند آيه. عين همين الفاظ نازل مىشد: «نزل به الروح الأمين على قلبك.» (شعراء (26)/ 193ـ194) اين نزول تدريجى را نزول نجومى يا منجّمى نيز مىنامند.
2. تشاكل بين پيامبر و حجّت او
دانشمندان مىگويند: تناسب بين حكم و موضوع لازم است. ما مىگوييم: ميان پيامبر و حجّت او تشاكل لازم است. هر پيغمبرى با مقامى كه دارد، با يك حجّت و برهان متناسب است. پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله وسلم اشرف انبياء و اكمل ممكنات است؛ پس تمام شئون او بايد با او تناسب داشته باشد. آن حضرت، مرآت يگانگى خداست. همان گونه كه خداوند، شبه و نِدّ و مثل ندارد، پيغمبر نيز در عالم امكان، شبه و مِثل ندارد تا به «نداشتن شِبه و مِثل» مرآتِ «بلا مِثلىِ» خدا شود؛ لذا تمام شئون پيامبر بايد همين گونه بىمانند باشد.
از جمله مقامات پيامبر خاتم اين است كه بر پيامبران ديگر، پيامبر است. امام صادق عليه السلام فرمود: يا مفضّل! أما علمت أنّ اللّه تبارك و تعالى بعث رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم ـ و هو روح ـ إلى الأنبياء عليهم السلام ـ و هم أرواح ـ قبل خلق الخلق بألفي عام؟ (16: بحار ج 15، ص14)
زمانى كه هنوز پيغمبر ما روح بود ـ يعنى هنوز به بدن تعلّق نگرفته بود ـ بر پيامبران ـ كه در عالم ارواح بودند ـ به عنوان پيامبر مبعوث شد؛ يعنى پيامبران ديگر، امّت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله وسلم هستند.
برهان نبوّت چنين پيغمبرى بايد متناسب با خودش باشد؛ يعنى معجزه او ميان ديگر معجزات، بىمانند باشد؛ چنانكه خودش در ميان ممكنات بىنظير است. معجزاتى مانند شقّ القمر، شفا دادن بيمار، زنده كردن مردگان، اژدها كردن عصا، يد بيضا و مانند آنها، در شأن حضرت موسى و عيسى عليهماالسلام است؛ امّا شأن خاتم