سيزده نكته درباره قرآن - صفحه 42

فلاسفه گفته‏اند كه سنخيّت بين علّت و معلول لازم است و گر نه، هر چيزى از هر چيزى صادر مى‏شود. البتّه اين جمله در مورد خداوند درست نيست؛ ولى در مورد ممكنات درست است. حكم عقل اين است كه خداى متعال، خِلو است از ممكنات و ممكنات از او خِلو هستند. نقل هم بر اين حكم عقل صحّه مى‏گذارد: إنّ اللّه‏ خِلو من خلقه و خلقه خِلو منه. (7: ج 3، ص 263) كُنه خدا، بينونت با ماسوى است. و غيريّت، تحديد ماسوى است نه تحديد خدا: كهنه تفريق بينه و بين خلقه؛ و غيوره تحديد لما سواه. (11: ص 34) حتّى اگر بر خدا وصف «شيء» اطلاق شود، شيئيّت او هم مانند شيئيت اشياء ديگر نيست. در روايات هم دارد: «شيء لا كالأشياء.» (17: ج 3، ص 263). شيئيّت خدا، به عقل، نفس، طبع، روح و مانند آنها شباهت ندارد. خفىّ، اخفى، جبروتيان، ملكوتيان، از دُرّه بيضا تا ذرّه هبا، از عقل تا هيولا، از اوّل ما صدر تا آخر ماظهر، هيچ چيزى در هيچ وجهى با خدا سنخيّت ندارد. خلقت به صدور نيست. چيزى از خدا صادر نشده است. خلقت معناى ديگرى دارد. ذات و صفات خدا هيچ شباهت به ذات و صفات ممكنات ندارد. كلامش نيز مانند كلام ممكنات نيست.
به هر حال، آورنده اين كتاب ادّعا مى‏كند كه اين كلام خداست. لازمه اين ادّعا ـ حتّى اگر درست نباشد ـ اين است كه آن را شبيه به كلام بشر نداند. در نتيجه، احاطه بشر به مقاصد و مُرادات اين كلام، از عهده بشر خارج است؛ لذا بر تمام انس و جنّ تحدّى مى‏كند و مى‏فرمايد:
«قل لئن اجتمعت الإنس و الجنّ على أن يأتوا بمثل هذا القرآن لايأتون بمثله.» (اسراء (17) / 88)
بايد دانست كه از آدم ابوالبشر تا امروز، حتّى تمام پيامبران و امامان، از مصاديق «اِنس»اند كه نمى‏توانند مثل قرآن بياورند. دانشمندان جنّ نيز نمى‏توانند. ادّعاى اين مدّعى آن است كه شما بر مقصودها و مرادهاى آن احاطه نمى‏يابيد؛ چون سنخ بشر

صفحه از 75