نيست. «بل كذّبوا بما لم يحيطوا بعلمه.» (يونس (10) / 39)
كلام بشر، ظاهرى دارد و تمام مىشود؛ ولى كلام خدا مانند كلام بشر نيست. ظاهر آن زيبا و باطنش ژرف است. (17: ج 9، ص 17؛ 16: ج 2، ص 589 و 598)
به عنوان مثال، امام باقر عليه السلام در ضمن حديثى مفصّل در تفسير كلمه «الصمد»، دقايقى توحيدى از اين كلمه استخراج مىكند. سپس مىفرمايد:
اگر براى علمى كه خداى ـ عزّوجلّ ـ به من داده است، حامل مىيافتم، توحيد و اسلام و ايمان و دين و شرايع را از كلمه «الصمد» بيرون مىآورم. چگونه چنين كنم؟ در حالى كه جدّم اميرالمؤمنين عليه السلام براى علم خود حامل نمىيافت تا آنجا كه نفس بلند مىكشيد و بر منبر مىفرمود: سلوني قبل أن تفقدوني... . (17: ج 3، ص 225)
از اين حديث بر مىآيد كه در پنج حرف «الصمد»، حقايق بسيارى نهفته است. چگونه امام معصوم اين حقايق را استخراج مىكند؟ اينها رموزى دارد كه نزد اهل بيت است.
قرآن خود را چنين معرّفى مىكند:
«ونزّلنا عليك الكتاب تبيانا لكلّ شيء.» (نحل (16) / 89) همه چيز در قرآن آمده است. «كلّ شيء» تعبيرى است كه افاده عموم مىكند و عمومش استغراقى است. يعنى همه چيز در قرآن آمده است؛ حتّى حركتهاى امروز دست من. امّا در كجاى قرآن است؟ در باطن قرآن، كه استخراج آن كليد مىخواهد. خداوند مىفرمايد:
«وعنده مفاتح الغيب لايعلمها إلّا هو.» (انعام (6) / 59) اين كليدها دست خداست كه وقتى به كليددار داد، درِ هر يك از كلمات را با يك كليد مىتوان گشود و از هر يك، مىتوان هزار معنى فهميد. هر سال در ليلة القدر، يك دسته كليد به دست امامِ آن زمان مىدهند؛ كه مقدّرات مردم بر اساس همين قرآن، براى امام عصر عليه السلام روشن مىشود. اين است كه قرآن، كهنه شدنى نيست و هميشه تازه و جديد مىشود؛ مانند ماه و خورشيد. آفتاب، هر روز كه بيرون مىآيد، نور تازه مىدهد. قرآن نيز