سيزده نكته درباره قرآن - صفحه 46

انديشمندان، مطلبى سبك و ساده است و برايشان تازگى ندارد. امّا اين بر خلاف مقصد آورنده قرآن است. مدّعاى آورنده قرآن، اين است كه تا قيام قيامت، هر چه از آن مطلب استخراج كنند، تمام نمى‏شود. آورنده قرآن، آن را چشمه متّصل به دريا مى‏داند. اين مدّعا با اكتفا به ظواهر قرآن سازگار نيست؛ چون ظواهر قرآن با يك نگاه، كهنه مى‏شود و از انتفاع مى‏افتد.
طبع چنين كتابى بايد چنين باشد: مبيّن عند قوم، مجمل عند قومٍ آخر. به فلاسفه مى‏گويد كه اگر سنخيّت علّت و معلول را تا بارى تعالى ببريد، در اين صورت، مثليّت پيش مى‏آيد؛ در حالى كه: «ليس كمثله شيء.» (شورى (42) / 11) به شاگردان محيى الدين، ابن عربى ـ در چند قرن بعد ـ مى‏گويد كه اگر ماهيّات را به نام اعيان ثابته، مستجنّ در كنه ذات بدانيد، براى خدا فرزند قائل شده‏ايد؛ در حالى كه خداوند «لم يلد.» (توحيد (12) / 3)
قرآن بر حسب مدّعاى آورنده‏اش، بايد «تداخل ما بالذات» داشته باشد تا تمام طبقات اهل علم: فقهاء، محدّثان، حكماء، ادباء و ديگران از آن بهره بگيرند؛ همان طور كه مورد استفاده عموم مخاطبان نيز ـ حتّى بر اساس ترجمه آيات ـ باشد. طبعا چنين كتابى پوسته پوسته مى‏شود و گنجينه‏هايى پيدا مى‏كند كه بايد كليد آن را به دست افراد خاصّى بدهند. براى آن افراد خاصّ، تمام قرآن محكم است و روشن.
«بل هو آيات بيّنات في صدور الذين أوتوا العلم.» (عنكبوت (29) / 49)
ولى آنچه براى آنها محكم است، براى ديگران متشابه است؛ چون علم كتاب را به آنها داده‏اند. چرا اين علم را فقط به عدّه خاصّى دادند؟ چون مى‏دانستند كه بعد از پيامبر، عدّه‏اى جانشينىِ حضرتش را ادّعا مى‏كنند و منافقانه به دين ضربه مى‏زنند. به اين دليل، خداوند اميرالمؤمنين ـ و پس از او يازده امام ديگر عليهم ‏السلام ـ را كليددارِ گنجينه‏هاى قرآن كرد تا مدّعيان باطل از جانشينانِ بحقّ ممتاز شوند؛ لذا پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم در حديث ثقلين، عترت را براى هميشه همراه كتاب معرّفى كرد.

صفحه از 75