سيزده نكته درباره قرآن - صفحه 49

آيه «فاجعل أفئدة من الناس تهوى إليهم» (ابراهيم (14) / 37) را نيز به همين تأويل كردند كه خداوند، دلهاى جمعى از مردم را چنان قرار داده است كه به اهل بيت تمايل يابند. (17: ج 2، ص 292؛ همان، ج 52، ص 313؛ 16: ج 8، ص 311)
خداوند عمدا تعويل بر منفصل كرده و حقايق قرآن را به اهل بيت عليهم ‏السلام سپرده است تا مردم را به درِ خانه اينان بفرستد؛ يعنى مردم را بيازمايد كه كدام يك، از سرِ اختيار، امر خداوند را به جان مى‏پذيرند و به اهل علم قرآن رجوع مى‏كنند. (17: ج 92، ص100) خداوند با نهادنِ علم قرآن در سينه جمعى، آنها را براى خلافت پيامبرش اقامه كرده است.
قرآن قطب الخطاب و قطب الكتاب دارد؛ ولى مبوّب و منظّم ـ مثل كتابهاى دانشمندان بشرى ـ نيست؛ براى اينكه به علم الكتاب، خليفه بحقّ را اقامه كند. اگر قرآن كتابى منظّم و مبوّب و مطالب آن عاميانه بود، نمى‏توانست بدين سان اقامه خليفه كند.
جالب اين است كه كسانى كه در هنگام بيمارى پيامبر گفتند: «حسبنا كتاب اللّه‏» و مانع نوشتن وصيّتِ هدايت توسّط حضرتش شدند (14: ج 5، ص 138؛ 18: ج 5، ص 76) در زمان سقيفه، به حديث پيامبر تمسّك جستند كه جانشينان خود را از قريش مى‏داند. ۱ (16: ج 8، ص 343؛ 17: ج 28، ص 261)
قرآن در باب ناسخ و منسوخ، مردم را به اهل بيت ارجاع داده كه ناسخ را از

1.مرحوم تولّايى در اينجا، به نكته بسيار ظريفى اشاره مى‏كند. اين رخداد قابل توجّه، علاوه بر آثار شيعه، در كتابهاى اهل سنّت نيز آمده است. براى نمونه، ابن عساكر (م ۵۷۱ ق) نقل مى‏كند كه خليفه دوم، در روز سقيفه، به انصار كه مى‏گفتند: «منّا أمير» پاسخ داد: «ألستم تعلمون أنّ رسول اللّه‏ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم قال: الائمّة من قريش؟» جالب اينجاست كه ابن عساكر پاسخ انصار را اين گونه نقل مى‏كند: «قالوا: بلى!» (تاريخ مدينة دمشق، ج ۳۰، ص ۲۸۶) فخر رازى (م ۶۰۶ ق) نيز نوشته است: بنا بر نقلى متواتر، ابوبكر در روز سقيفه، براى آنكه انصار از ادّعاى خود نسبت به خلافت، دست بر دارند، گفت: پيامبر گفته است: «الأئمّة من قريش.» فخر رازى تأكيد مى‏كند كه انصار همگى سخن ابوبكر را پذيرفتند. (المحصول فى علم اصول الفقه، ج ۴، ص ۳۶۸ و ۳۸۳)

صفحه از 75