منسوخ بازشناسند و كسى كه چنين شناختى را نداشته باشد، حقّ تفسير قرآن را ندارد. (نك: 17: ج2، ص 121)
قرآن مثلهاى زيادى زده است: «ولقد ضربنا للناس في هذا القرآن من كلّ مثل.» (روم (30) / 58) هدف از بيان اين مَثَلها، ابتدا تفكّر (حشر (59) / 21)، و سپس تذكّر و هدايت مردم است و اين هدف تحقق نمىيابد، مگر به اينكه وجه مماثلت را بدانيم. وجه مماثلت در ظاهر قرآن بيان نشده است. وجه مماثلت را از چه كسى بايد پرسيد؟ از مدّعيانى كه عرب زبان بودند؛ ولى معناى ظاهرى كلمه «أبّ» (به تشديد باء) را در آيه «وفاكهة و أبّا» (عبس (80) / 31) نمىدانستند؟! (نك: 3: ج 6، ص 99 ـ 100 و ج 7، 103 ـ 104)
در مواردى كه قرآن، چيزى را مِثل چيزى ديگر مىداند، وجه مماثلت چيست؟ وقتى مىفرمايد: «قل إنّما أنا بشر مثلكم يوحى إليّ» (كهف (18) / 110) وجه مماثلت چيست؟ پيغمبر، از چه جهتى، بشرى مانند ماست؟ اساسا فرق ميان مِثل و مَثَل چيست؟
آيات قرآن در مواردى، بر سبيل «إيّاك أعني و اسمعي يا جارة» نازل شده است؛ يعنى اينكه: به در مىگويد تا ديوار بشنود. بيان قرآن، سهل و ممتنع است. با اينكه هر عربىخوانى مىتواند از ظاهر قرآن به اندازه فهم خود، استفاده كند، حقايق قرآن را به صِرف فهم معناى لغات نمىتوان به دست آورد؛ از جمله، مواردى است كه به در مىگويد تا ديوار بشنود. اين بيان غيرمستقيم، اهداف تربيتى دارد. مثلاً وقتى يك بچّه در مجلسى، حركتى خلاف ادب مىكند، شما فرزند خود را ملامت كنيد كه چرا فلان حركت را بروز داده، در حالى كه او چنان نكرده و هدف شما تذكّر غير مستقيم به فرزند ديگرى بوده است. قرآن خطاب به پيامبر مىفرمايد:
«إنّا فتحنا لك فتحا مبينا ليغفرلك اللّه ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر.» (فتح (48) / 1 ـ 2).
پيامبر گناهكار، چگونه پيغمبر مىشود؟ معلوم مىشود كه مراد، گناهان امّت