سيزده نكته درباره قرآن - صفحه 67

خود را از خدا مستغنى مى‏بيند. مهار نفس، چه به راه خدايى و چه به راه شيطانى، به انسان قدرت مى‏دهد. نمونه‏هاى فراوانى ديده‏ام؛ چون در اين راه بوده‏ام. اين قدرت، انسان را به جايى مى‏رساند كه قرآن خبر مى‏دهد: «إنّ الإنسان ليطغى * أن رآه استغنى.» (علق (96) / 6 ـ 7)
نوع ما شناگريم ولى آب نمى‏بينيم. استغناى باطنى، به مراتب، قوى‏تر از استغناى ظاهرى است كه صاحبان قدرتهاى حكومتى در دنيا دارند. وقتى استغناى ظاهرى اين همه طغيان مى‏آورد، استغناى باطنى بسيار بدتر و دشوارتر است. ابن‏سينا در اشارات خود به اين مطلب اشاره كرده و گفته است: العارف يخلق بهمّته. آيا كسى كه قدرت خالقيّت در خود يافت، به خدايش ـ كه خالق اوست ـ گردن مى‏نهد؟
فردى را مى‏شناختم كه با گردشِ مختصرى در رياضت، قدرتى يافت. شخصى را در يزد، مورد نظر داشت. او را خواست. آن مرد در مدّت 24 ساعت، نزد اين آمد. (در آن سالهاى دور كه وسائل نقليه به اين راحتى نبودند) و هستى خود را به مُرشد تسليم كرد.
از سوى ديگر بايد بدانيد كه شيطان، بسيار علم و قدرت دارد و مى‏داند كه چگونه هر كسى را از راه خودش فريب دهد. او گام به گام، در قلب سالك طريق مى‏اندازد كه: «غصّه نخور كه به نفس مطمئنّه رسيدى!»
تكيه بر نفس، اوّل جنگ با خداست. گدايى نكردن به درگاه خدا، نخستين گام در ترك عبوديّت است. بايد از عقوبت الاهى نگران باشيم و خود را در امان ندانيم تا از ته دل، بنده خدا شويم. و گر نه غرور به قدرت معنوى پيش مى‏آيد؛ گر چه به تعليم شيطان، ادّعاى خود را با يك كلمه «الحمدللّه‏» همراه كنيم. (بگوييم: الحمدللّه‏ به چنين مقامى رسيدم!)
فردى بود كه به قدرتهايى رسيده بود. از خدا خواست كه او را به رويّه صاحب

صفحه از 75