تأويل پاينده و لزوم امام زنده - صفحه 144

در مورد مثال (رمز) چنين نيست. مثالْ علامت يا اماره‏اى ساخته دست انسان يا وضع‏شده به ابتكار او نيست. به يك معنا رمزها از آسمان نازل مى‏شوند. سيّد حسين نصر در معرفت و معنويّت، درباره رمزها مى‏نويسد:
[ رمزها] بازتاب واقعيّتى متعلّق به مرتبه بالاتر وجود بر مرتبه نازل‏تر آن‏اند. رمزها جوانب وجودى يك شى‏ءاند؛ يعنى لااقل به اندازه‏ى خود آن شى‏ء واقعى‏اند و در واقع، چيزى هستند كه به يك شى‏ء در ظرف مرتبه كلّى وجود، مفاد و معنا مى‏بخشند. (10: ص 307)
در ثانى، مجاز تمام‏شدنى است؛ ولى مثال تمام‏شدنى نيست. مجاز را مى‏توان در نهايت، به يك بيان حقيقى صريح بازگرداند. اصولاً وقتى گوينده‏اى به زبان مجازى توسّل مى‏جويد، عمده دليل اين كار، توسّع در بيان و به طور كلّى، دلايل ادبى و زبانى است. بنابراين، صرفا به قيمت سر راست و صريح‏كردن زبان، مى‏توان از مجازگويى پرهيز كرد. در اين صورت، معناى مجازى پايان مى‏پذيرد؛ ولى معناى مثال (رمز) پايان‏ناپذير است. به تعبير هانرى كربن، زبان رمزى همانند يك «پارتيور موسيقايى» است كه نمى‏توان آن را به صورت يكبار و براى هميشه، رمزگشايى كرد؛ بلكه همواره بايد از نو به اجراى آن پرداخت. (7: ص 56)
5. در پرتو اين تصوّر رمزى يا مثالى از زبان وحى، روشن مى‏شود كه هر چند پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمتنزيل وحى را به پايان رسانده است، ولى تأويل آن به پايان نرسيده و اصولاً ممكن نيست به پايان برسد. حكايت تنزيل فقط نيمى از ماجراى وحى است و تماما به قوس نزول تعلّق دارد.
پيش از آنكه به موضوع تأويل يا به عبارت ديگر، قوس صعود بپردازيم، بايد توضيح دهيم كه تأويل فقط تأويل متن نيست. تأويل متن با تأويل ديگرى همراه و هم‏عنان است كه‏كربن ازآن به تأويل نفس تعبيرمى‏كند.تأويل به‏اين معنا بسى فراتراز تأويل‏الفاظ وحتّى رمزهاويافتن لوازم معنايى آنهاست.تأويل نفس به معناى بازبردن نفس به‏اصل خويش است؛بدين معناست كه نفس به اصل ياموطن خويش بازگردد،درساحت ظاهرخويش نماند،گوهرخويش رابشناسد وبراى بالفعل‏ساختن آن بكوشد.سرآغازچنين تأويلى،آن‏جاست‏كه نفس درمى‏يابد كه دراين عالم،غريب

صفحه از 153