تأويل پاينده و لزوم امام زنده - صفحه 145

است و خويش را در «دخمه كيهانى» گرفتار مى‏يابد.
رساله تمثيلى زيباى شيخ شهاب‏الدين سهروردى‏باعنوان قصّه‏الغربه‏الغربيّة بيانى از همين غربت بشر در خاكدان زمين است. در اين حكايت، قهرمان داستان ـ كه رمز انسان اهل معناست ـ در چاهى در قيروان، در تونس، در اقصاى غربى جهان اسلام گرفتار شده است (مفهوم «غربت غربى» از همين‏جاست). هدهدـ كه در اينجا رمز رسول آسمانى است‏ـ اخبارى از پدرش كه پادشاه يمن است، برايش مى‏آورد. او به بانگ هدهد بيدار مى‏شود، به غربت خويش آگاه مى‏گردد و غم غربت را با تمام وجود، احساس مى‏كند. سپس با تحمّل مخاطرات بسيار، راهى موطن اصلى‏اش يعنى يمن‏ـ كه رمز شرق و سرزمين نور است‏ـ مى‏شود. (3: ج 2، ص 274 به بعد)
به همين معناست كه تأويل، مستلزم خروج و برون‏آمدن است؛ هم خروج از بندگى نصّ ظاهر (تأويل متن) و هم خروج از بندگى عالم ظاهرى و زيستن در ساحت ظاهر (تأويل نفس). هانرى كربن اين دو نوع تأويل را متلازم با هم و حتّى دو روى سكّه‏اى واحد مى‏داند:
حقيقت تأويل، مبتنى بر واقعيّت هم‏زمان عمليّات نفسانى تشكيل دهنده تأويل و حادثه‏اى نفسانى است كه موجب اين عمليّات مى‏شود. تأويل متون، تأويل نفس را مفروض مى‏گيرد؛ زيرا نمى‏توان نفس را احيا كرد، نمى‏توان متن را به حقيقتش بازگرداند؛ مگر اينكه نفس نيز به حقيقتش‏ـ كه به نسبت نفس مستلزم فراتر رفتن از شرايط تحميلى، هجرت از عالم نمودها و مجازها، از غربت و غرب است‏ـ بازگردانده شود. متقابلاً نفس نيز، با تكيه بر متن، متن كتاب يا متن كيهانى‏ـ كه تلاش نفس را متحوّل خواهد ساخت و به مرتبه حادثه‏اى واقعى ولى باطنى و نفسانى، ارتقا خواهد دادـ عزيمت خويش را آغاز مى‏كند و تأويل وجود حقيقى‏اش را به اجرا درمى‏آورد. (12: ص 31)
بارزترين وجه اشتراك شيعيان حقيقى با صوفيان راستين و به بيان كلّى‏تر همه انسانهاى اهل معنا، در همين احساس غربت است. روايت زير نيز ناظر به همين معناست كه مى‏فرمايد:
بدأ الإسلام غريبا و سيعود غريبا فطوبى للغرباء.

صفحه از 153