همانطور كه در مورد مسيحيّت و مشكل تجسّم لاهوت در ناسوت (incarnation)در اين دين ديده مىشود، در خصوص ديگر رويدادهاى تاريخ قدسى، مشكلات و معضلات عديدهاى روى مىنمايد. ۱ حال آنكه در پرتو اين حكمت تاريخ، در تبيين رويدادهاى تاريخ قدسى به مشكلى برنمىخوريم.
براى مثال، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وسلمفرمود:
كنت نبيّا و آدم بين الماء و الطين.من پيامبر بودم، حال آدم هنوز ميان آب و گل بود (يعنى هنوز گِل وجود او سرشته نشده بود).
بديهى است كه بر طبق تصوّر متعارف از تاريخ، نمىتوان درك كرد كه چگونه ممكن است پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وسلمهم از تبار آدم عليه السلام باشد و هم پيش از آدم وجود داشته باشد؛ ولى بر طبق نظريّه ادوار نبوّت، چنين چيزى قابل فهم است. حقيقت محمّدى در سرآغاز اين زمان ادوارى قرار گرفته است. (كربن حقيقت محمّدى را با وجود پيش از خلقت لوگوس (Logos)، يعنى كلمه در الاهيّات مسيحى، تطبيق مىكند.) حال، از آنجا كه اين حقيقت در عالم غيب، در عالم معنا، پيش از خلقت و ظهور در صحنه عالم ما، در مرتبهاى برتر از همه پيامبران قرار داشته است، مىتواند بگويد: «كنت نبيّا و آدم بين الماء و الطين».
بارى، حقيقت محمّدى صلى الله عليه و آله وسلمحاوى و حامل باطن نبوّت همه پيامبران است. بدينگونه، حديث فوق معناى ژرفترى پيدا مىكند. در واقع، سخن پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمبدين معناست كه حضرتش حامل فرّه يا حقيقت همه پيامبران ديگر است. آن پيامبران مظاهرى هستند كه حقيقت پيامبر سرمدى، همان حقيقت محمّدى، باطن آن است. ظهور زمينى حقيقت محمّدى با ظهور پيامبر اسلام كه كمال حقيقت محمّدى است، خاتمه يافت؛ امّا همه آنچه خاتمه يافت، فقط به مرتبه تنزيل مربوط مىشود و خاتمه تنزيل و يا ختم نبوّت، سرآغاز تأويل است.
1.نگارنده در جاى ديگرى، معناى اين دو تصوّر متفاوت از تاريخ را توضيح داده است. ر. ك: هانرى كربن، تخيّل خلّاق در عرفان ابنعربى، ص ۱۳ـ ۲۰، مقدّمه مترجم.