تأويل پاينده و لزوم امام زنده - صفحه 146

اسلام در غربت شروع شد و دوباره غريب خواهد شد؛ خوشا به حال غريبان.
در اينجا مراد «غريبان آل‏محمّد عليهم ‏السلام » است؛ ولى بديهى است كه هر انسانى اگر در دنيا غرق نشود و نيم‏نگاهى به مبدأ ملكوتى خويش داشته باشد، قطعا دنيا را دخمه‏اى مى‏يابد كه بايد برون‏شدى از آن پيدا كند. اين بدان معنا نيست كه بايد جسما از اين دنيا خارج شود و به ملأ اعلا بپيوندد. حضور جسمانى در اين دنيا و زيستن در آن تقدير بشر است؛ ولى آدمى مى‏تواند به صورت انفسى، در ساحت باطن، از طريق تأويل نفس، خويش را از اين دخمه برهاند و در حالى كه در همين دار دنيا به سر مى‏برد، براى عقبى زيست كند و در حالى كه پاهايش در بند دام و دانه اين دنياست با بالهايش در عالم ملكوت، به پرواز درآيد و رهايى خويش را تجربه كند. اين تأويل نفس به تأويل متن نياز دارد. آدمى بايد متنى، هم متن كتاب وحيانى و هم متن كتاب كيهانى را در اختيار داشته باشد تا بتواند خويش را در پرتو آن تأويل كند. بدين‏ترتيب، نمى‏توان گفت كدام‏يك از اين دو تأويل، مقدّم بر ديگرى است؛ بلكه هر دو تأويل فرايندى توأمان است.
در هر حال، با توجّه به معناى تأويل، خواه تأويل متن و خواه تأويل نفس، هانرى كربن آنچه را به مرتبه ظاهر، چه ظاهر متن و چه ظاهر نفس، تعلّق دارد، مجاز مى‏داند و حقيقت آن را در وراى اين ظاهر جست‏وجو مى‏كند. «شريعت، ظاهر حقيقت است و حقيقت، باطن شريعت و ظاهر عنوان باطن است. شريعت مثال است و حقيقت ممثول.» (12: ص 29 به نقل از كلام پير)
كربن گاهى به سبك محيى‏الدين، ابن‏عربى، در سنّت عرفان اسلامى يا به سبك مارتين هايدگر در سنّت پديدارشناسى غربى، به بحثى لفظى درباره كلمات مورد استفاده در اين بحث، براى تأييد تصوّر خويش از تأويل مبادرت مى‏كند. به اعتقاد او معناى واژه لاتينى وضع شده براى تأويل يعنى واژه‏ى exegesis، حاوى مفهوم راهنما يا هادى (همان امام شيعى exegete) است و مفهوم exegesis با مفهوم exodus، يعنى خروج، خروج از مصر، همراه است (بايد توجّه داشت كه واژه‏ى exodus كه نام سِفر دوم عهد عتيق نيز هست، به معناى مهاجرت يا خروج قوم

صفحه از 153