است. البتّه، هر رياستى، امامت خوانده نمىشود؛ چراكه در اصطلاح علم كلام، امامت، رياست با قيد عموميّت است؛ يعنى رياست عامّه و همگانى، نه رياست يك اداره و مؤسّسه. قيد «در امور دين و دنيا» مىرساند كه امام نه تنها در امور دنيا، بلكه در امور دينى هم پيشواست؛ يعنى رياست او فراگير و شامل همه امور است، چه دينى چه دنيوى. البتّه از آنجا كه دستورات دين اسلام، هم تنظيمكننده رابطه بين انسان و خداى متعال است و هم تنظيمكننده روابط دنيوى ميان انسانها، پس رئيس مردم در امور دينى، بايد در امور دنيوى هم رئيس باشد. پس قيد امور دنياـ كه در اين تعريف، جدا از امور دين آورده شدهـ در واقع تأكيدى است. (23: ص 60 ؛ 42: ص 317) البتّه قيد «امور دين و دنيا» مىتواند براى خارجكردن اين انديشه باشد كه عقلاى عالم، بما هم عقلا، امام و رهبر را تنها براى كارهاى دنيوى و مادّى و تدبير دنياى جامعه لازم مىدانند؛ امّا در اسلام، تدبير كارهاى جامعه و مسائل اجتماعى، در متن دين و جزئى از آن است. بنابراين امام كه بر امور مسلمين رياست دارد، حكومتش حكومت دينى است و در امور دينى نيز مرجع است. (42: ص 319ـ 320)
4. مفهوم امامت در فرهنگ شيعى
پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وسلمدر زمان حيات خود عهدهدار رياست جامعه اسلامى بودهاند؛ يعنى هم عهدهدار امور دنيوى مردم بودهاند و هم مرجع امور دينى آنان. اين مطلب مورد اتّفاق شيعه و سنّى است. امام در فرهنگ شيعه، شخصى است كه از طرف خدا تعيين مىشود تا همه مقامات پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم غير از مقام نبوّت، يعنى تلقّى و ابلاغ وحى (وحى نبوّت و نه الهام و تحديث كه موضوعا منتفى است) به او منتقل شود (23: ص 61)؛ يعنى مقام تفصيل و تبيين وحى و مقام حكومت؛ يعنى رياست بر امور دنيايى مردم و اداره امور جامعه اسلامى، كه اين مقام اخير، خود بخشهاى مختلفى از قبيل امور قضايى، نظامى، سياسى، اقتصادى و غيره را شامل مىشود. امام صادق عليه السلام فرمودند:
... فما فوّض اللّه إلى رسوله صلى الله عليه و آله وسلمفقد فوّضه إلينا... (۳۳: ج ۱، ص ۲۶۸، ح ۹)