امام، اسوه امّت - صفحه 89

آنچه را خدا به رسولش عطا و تفويض كرده به ما نيز داده است.
بنابراين امام در فرهنگ شيعه، شخصى است كه كلامش در تبيين و تفصيل وحى، مثل كلام پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمحجّت و واجب الاطاعه است؛ يعنى امام هم مبيّن مجملات قرآن و هم مفصّل كلّيّات قرآن است و در يك كلام، مفسّر واقعى قرآن است. همچنين در امور اجتماعى، اعمّ از امور نظامى، قضايى، سياسى، اقتصادى و... ـ فرمان او مطاع است. پس امام از نظر شيعه، در امور دنيا و دين مردم، داراى رياست عامه است و اين رياست از طرف خدا به او تفويض شده است.
حال اگر كسى تمام مقامات پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمرا به جز نبوّت، دارا بود، خواه ناخواه، بايد لوازم هر مقام را در خود داشته باشد و هرچه را كه هر مقام اقتضا دارد، اين فرد خواهد داشت. بنابراين امامى كه مى‏خواهد مانند پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمعهده‏دار مقام تبيين محتواى وحى گردد؛ يعنى محتواى وحى را كما هو حقّه دريابد، نبايد در فهم، خطا داشته باشد تا مراد واقعى خدا را بفهمد؛ پس بايد داراى علم خدادادى باشد. همچنين براى بركناربودن از خطا در بيان مقصود خدا براى مردم، بايد داراى ملكه عصمت باشد. (16: ص 513؛ 42: ص 328ـ 330)
از اين رو، مسئله عصمت امام و عالم‏بودن او به غيب (علم خدادادى)، لازمه اين مطلب است كه مقامات رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلمرا، از طرف خداوند متعال، براى امام ثابت بدانيم؛ مقاماتى همچون: رياست ايشان در امور دينى (مثل تبيين احكام الاهى) و حجّيّت سخن آن حضرت در بيان مراد از مضامين وحى و همچنين رياست و ولايت ايشان بر جامعه اسلامى در امور اجتماعى دنيوى. (42: ص 331)
بنابراين امامت در فرهنگ شيعه دوازده امامى، داراى معناى خاصّى است؛ ولى در علم كلام اهل تسنّن، شرط عصمت، علم خدادادى و نصب از طرف خداى متعال براى امام لازم نيست. لذا اگر شخصى در امور جامعه اسلامى، رياست عامّه داشت‏ـ اگرچه هيچ يك از اين شرايط در او نباشدـ امام است. به عبارت ديگر، امام در اصطلاح كلام اهل سنّت، تنها به پيشواى جامعه اسلامى اطلاق مى‏شود؛ امّا در اصطلاح كلامى شيعه، امام پيشواى جامعه اسلامى با سه ويژگى خاصّ است:

صفحه از 109