1. نصب از سوى خداى متعال 2. عصمت 3. علم خدادادى. شيعه وجود چنين امامى را ضرورى مىداند.
دربارهى اين ويژگيها، در كتابهاى مربوط به كلام، به ويژه در مبحث امامت، فراوان سخن رفته است كه بازگويى آنها ما را از مبحث اصلى دور مىدارد. سطح بالاتر اين مباحث را در متون روايتى و زيارتى مربوط به امامان معصوم عليهم السلام مىتوان يافت كه در اين مجال مختصر، امكان تفصيل اين اجمال نيست.
5. نقش الگوها در تربيت
5 ـ 1) انسان به مقتضاى فطرت خويش، كمال مطلقخواه و در نتيجه، الگوطلب و الگوپذير است. از سوى ديگر، آدمى در مسير زندگى خود، به الگوى عملى نياز دارد تا با اقتدا به او حركت كند. از اين رو، طبيعىترين، مؤثّرترين و سريعترين روش تربيتى، روش الگويى، يعنى ارائه نمونه و تربيت عملى است.
5 ـ 2) انسانها به دليل مأنوسبودن با امور محسوس، بيش از هر چيز، از روشهاى عينى اثر مىپذيرند. بهترين مفاهيم و رساترين انديشهها زمانى به طور كامل ادراك و تصديق مىگردد كه در قالب نمونهاى عينى ارائه شود. اگر كلّيّات علمى بر مصاديق تطبيق نشود، تصديق آن و ايمان به درستىاش، براى انسان، سنگين و دشوار است. (28: ج 6، ص 258)
5 ـ 3) در روش الگويى، نمونهاى عينى و قابل پيروى در برابر متربّى قرار مىگيرد. متربّى نيز با توجّه به مقبوليّت نمونه در نزد خود، مىكوشد پا در جاى پاى نمونه نهد و شبيه او گردد. بنابراين در مفهوم الگو و نمونه، چهار عنصر نقش اساسى دارد: سنخيّت، عينيّت، قابليّت و مقبوليّت. بديهى است هر چه نمونه ارائه شده از كمال بيشتر و جاذبه فراوانتر و فراگيرترى بهرهمند باشد، روش الگويى، كارآراتر و حوزه عملكرد آن گستردهتر خواهد بود.
5 ـ 4) والدين در سالهاى نخست زندگى كودك، الگوى بىچون و چراى او به شمار مىروند و در سازماندهى شخصيّت و رفتار كودك، به شدّت، نقش دارند. پس