بشر معرّفى شوند تا مورد پيروى و اقتدا قرار گيرند و الگوپذيرى از ايشان و هدايت جوامع محقّق گردد. بر اين اساس، بهترين الگوها در زمينه تربيت و هدايت بشر، همان حجّتهاى خدا هستند كه مصداق اتمّ آنان پيامبر صلى الله عليه و آله وسلمو در پىِ آن حضرت، امامان عليهم السلام با همان ويژگيهاى خاصّ فرهنگ شيعىاند.
عاشقىآموزومحبوبىطلبچشمنوحى قلبايّوبى طلب
كيميا پيدا كن از مشتِ گلىبوسه زن بر آستان كاملى
(7: ص 15)
7ـ 2) امام عليه السلام با عصمت، علم لدنّى، منصوب و منصوص الاهى بودن و افضليّتش، جامع كلام تكوين و كون جامع است و هيچ موجودى به جامعيّت او نخواهد بود. جامعيّت عينى و علمى امامان عليهم السلام به اين معناست كه اوّلاً: هر كمال ممكن را واجدند. ثانيا: هر چه دارند، مصون از عيب و نقص است. ثالثا: هر چه را در مرحله حدوث واجد بودند، در مرحله بقا نيز دارا خواهند بود. اين مقام جمع الجمعى را مىتوان از عديل بودنِ آنان با كتاب بىبديل الاهى، يعنى قرآن، در حديث ثقلينـ كه فريقين نقل كردهاندـ استنباط كرد. (12: ج 1، ص 46)
از همسنگىِ امام معصوم عليه السلام با قرآن كريم در حديث نبوى ثقلين، مىتوان دريافت كه قرآن كريم و امام معصوم عليه السلام دو چهره يك واقعيّت و دو ظهور يك حقيقتاند. بنابراين، اگر قرآن صراط مستقيم هدايت است، امام نيز چنين است. قرآن امام علمى است و امام قرآن عينى؛ قرآن صراط علمى است و امام صراط عينى. (همان: ج 2، ص 193) لذا الگوبودن امام در اين حديث نبوى نيز تجلّى دارد. مخاطب اين پيام الاهى، تمدّن اسلام در پهنه زمان و گستره زمين، در هر عصر و مصرى است و چون امّت اسلام الگوى ساير امّتهاست، لذا اين پيام، فراگير هر نسلى و عصرى است. از اين رو، همه مردم روى زمين تا پايان تاريخ بشرى، در بخش علم و عمل، نيازمند رهنمود و رهبرى عترتاند.
امام عليه السلام انسانى است كامل؛ لذا از سنخ انسانها و براى آنان قابل پيروى است. علم لدنّى، عصمت و افضليّت امام عليه السلام عناصر قابليّت و مقبوليّت لازم را براى اسوه