الْفِطْرَة. (12: ج 1، ص 247؛ 4: ج 1، ص 451؛ 5: ص 149؛ 11: ج 1، ص 205) بىگمان، بهترين چيزى كه توسّلكنندگان با آن به خداىـ سبحانه و تعالىـ توسّل مىكنند، ايمان به وى و رسولش و جهاد در راه اوـ كه قلّه رفيع اسلام استـ و كلمه اخلاصـ كه همان فطرت استـ مىباشد.
مضمون اين حديث شريف با مضمون برخى احاديثى كه در گفتار قبل در تفسير آيه «فِطْرَةَ اللّه الَّتي...» (روم (30)30) نقل شد،موافق است.درآن احاديث «فطرة اللّه» به توحيد تفسير شده بود. در اين حديث هم كلمه اخلاصـ كه همان كلمه توحيد استـ از فطرت دانسته شده است و همانطور كه گفتيم، توحيد خداوند سبحانه از معرفت او قابل تفكيك نيست؛ چرا كه شناخت خداى واقعى حقيقىـ كه همه انسانها مفطور به معرفتش هستندـ به تعريف خود او، امرى جدا از توحيدش نيست. زيرا روشن است كه بر اساس معرفت فطرى، همه انسانها خداى تعالى را به تعريف او شناختهاند؛ نه اينكه ابتدا با عقول خويش وجود خداى سبحانه را اثبات كرده، سپس به اثبات توحيدش بپردازند. به همين جهت است كه توحيد خداوند سبحانه همچون معرفت او، امرى است كه همه زبانها به آن اجتماع و اتّفاق دارند.
حديث ششم: امام حسين عليه السلام فرمود:
نَحْنُ وَ شِيعَتُنَا عَلَى الْفِطْرَةِ الّتي بَعَثَ اللّهُ عَلَيْها مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله وسلم. (۱۶: ص ۱۹۸)
ماو شيعيانمان برفطرتى هستيمكه خداوند محمّد صلى الله عليه و آله وسلمرابرآن مبعوث كرده است.
همانطور كه پيشتر ذكر گرديد، بعثت پيامبرانـ صلوات اللّه عليهمـ براى يادآورى و توجّه دادن خلق به خداوند سبحانه و طلب اداى پيمان فطرى و وفادارى به آن است. و روشن است كه در ميان امّت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وسلمتنها گروهى كه به اين پيمان وفادار و بر آن استوار ماندهاند، امامان اهل بيت عليهم السلام و شيعيانشاناند و گروههاى ديگر هيچكدام اعتقادات و اعمال خويش را بر اساس معرفت و توحيد فطرى پىريزى نكرده، بلكه از آن منحرف گشتهاند. زيرا مسير توحيد و معرفت فطرى، ولايت را تنها از آن خدا مىداند و گوياى آن است كه در قبال خداوند سبحانه هيچ كسى بر ديگرى ولايتى ندارد و از آنجا كه ولايت امامان شيعه از ناحيه