معرفت فطرى در احاديث ـ بررسى آراى دانشمندان - صفحه 27

وى در جاى ديگر، در شرح «كلمة الإخلاص فإنّها الفطرة» مى‏نويسد:
«فإنّها الفطرة»؛ أي: الدين. مبالغة لأنّها أعظم شرائطها أو أركانها أو الفطرة الّتي فطر اللّه‏ الخلق عليها. أي: خلقهم ليوحّدوه أو جعل في جبلّتهم توحيده كما قال تعالى: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللّهُ» ... و صنّف السيّد ابن طاووس‏ـ رضياللّه‏ عنه‏ـ كتاباً ذكر فيه مأتين و عشرين برهاناً في أنّ المعرفة فطريّة. و التجربة شاهدة على ذلك أيضاً؛ فإنّ المدقّقين من العلماء كلّما يجهدون في تحصيله بالبراهين القاطعة عندهم فلايحصل لهم أزيد من الذي خلقهم اللّه‏ تعالى عليه لو لم‏يكن سعياً في نقصانه. و لو تأمّلوا حقّ التأمّل، لوجدوا صدق قوله رحمه اللّه‏ تعالى. (22: ج 2، ص 30)
«كلمه اخلاص فطرت است»؛ يعنى: دين است. دين بودن كلمه اخلاص از باب مبالغه است؛ زيرا كلمه اخلاص از بزرگ‏ترين شرايط و اركان دين است. يا كلمه اخلاص فطرتى است كه خدا خلق را بر آن مفطور كرده است؛ يعنى آنها را آفريده است تا او را به يگانگى بخوانند. يا در خلقت آنها توحيد خويش را قرار داده است؛ چنان‏كه مى‏فرمايد: «و اگر از آنان بپرسى آسمانها و زمين را چه كسى آفريده است، به يقين، خواهند گفت: خدا.» و سيّد بن طاووس‏ـ رضى اللّه‏ عنه‏ـ كتابى نوشته و در آن، دويست و بيست برهان بر فطرى بودن معرفت اقامه كرده است. و تجربه هم بر اين مطلب گواهى مى‏دهد؛ زيرا عالمان دقيق نظر هر اندازه هم در تحصيل معرفت خدا با براهينى كه پيش آنها قطعى است، تلاش كرده‏اند، چيزى بيش از معرفت فطرى‏ـ كه خدا بر آن مفطورشان كرده‏ـ برايشان حاصل نشده است؛ اگر نگوييم كه تلاش آنان موجب نقصان معرفت فطرى‏شان شده است. پس اگر خوب تأمّل مى‏كردند، راستى گفتار سيّد را مى‏يافتند.

4ـ 6) فيض كاشانى (م 1091)

ايشان در قرّة العيون مى‏نويسد:
قد ثبت أنّ أصل المعرفة فطريّ للأشياء. «و إن من شيء إلّا يسبّح بحمده و لكن لاتفقهون تسبيحهم» . و قد ورد في قوله سبحانه «فطرة اللّه‏ التي فطر

صفحه از 42