معرفت فطرى در احاديث ـ بررسى آراى دانشمندان - صفحه 37

خواهان خدا آفريده شده است. در انسان خداجويى و خداخواهى و خداپرستى به صورت يك غريزه، نهاده شده است؛ همچنان كه غريزه جستجوى مادر در طبيعت كودك نهاده شده است. اين غريزه به صورت غير مستشعر، در كودك وجود دارد. او مادر را مى‏خواهد و جستجو مى‏كند؛ بدون آنكه خود بداند و بفهمد كه چنين خواهش و ميلى در او وجود دارد و بدون آنكه در سطح شعور ظاهرش انعكاسى از اين ميل و خواهش وجود داشته باشد...
خداخواهى و خداجويى نوعى جاذبه معنوى است ميان كانون دل و احساسات انسان از يك طرف و كانون هستى، يعنى مبدأ اعلى و كمال مطلق، از طرف ديگر؛ نظير جذب و انجذابى كه ميان اجرام و اجسام موجود است. انسان بدون آنكه خود بداند، تحت تأثير اين نيروى مرموز هست؛ گويى غير اين «من» يك «منِ» ديگر نيز در وجود او مستتر است و او از خود نوايى و آوازى دارد...
(25: ج 5، ص 52 و 53)
همان‏طور كه گفتيم، فطرت در آيات و روايات، معرفتى است كه انسان به تعريف الاهى از خداوند متعال پيدا كرده و با آن مفطور شده است. اين معرفت به هنگام ورود به اين دنيا، به خواست خدا، مورد نسيان و غفلت قرار گرفته است و خداوند سبحانه در اين دنيا، طبق سنّت و مشيّت و اراده خويش، به واسطه تنبيهات پيامبران و رسولانش، حجاب نسيان و غفلت را از قلب انسانها برمى‏دارد و يا در گرفتاريها و شدائد، آنان را از خواب غفلت بيدار مى‏كند و انسان بعد از توجّه و تنبّه به خداوند سبحانه، چون به خواست خداى تعالى آزاد و مختار است، ممكن است راه عبوديّت و بندگى را پيش گيرد و از خدا فرمان برد و هيچ‏گونه شرك و كفرى نورزد و اگر در اين طريق، از او خطايى سر زد و متوجّه آن شد، دوباره به سوى خدا بازگردد و راه بندگى‏اش را ادامه دهد. همچنين ممكن است با وجود شناخت خدا به او ايمان نياورد و او را نپرستد و به سوى او حركت نكند و قرب او را برنگزيند؛ يعنى به جاى عبوديّت خدا، بندگى شيطان و عبوديّت بندگان خدا را انتخاب كند.
بنابراين روشن است كه آنچه مرحوم مطهّرى در معناى معرفت فطرى ذكر كرده، با آنچه در آيات و روايات ذكر شده، به روشنى، متفاوت است. زيرا با توجّه به بيان ايشان همه بندگان خدا به سوى او در حركت‏اند و در مسير عبوديّت و بندگى او قدم

صفحه از 42