پژوهشى پيرامون آيه‏ ى تبليغ - صفحه 134

«شاعر نتربّص به ريب المنون» ۱ : «شاعرى است كه انتظار مرگش را مى‏كشيم.»
اين نوع برخوردها از كافران و مشركان تازگى نداشت و باعث وهن و سستى در اركان دين نشد و حضرت نيز از سخن آنان دلواپس نبود. افتراها، تهمت‏ها، توطئه‏ها براى قتل، مختص به اسلام و پيامبر بزرگوار آن نيست. ساير انبيا نيز همواره به همين‏گونه ابتلاها گرفتار بودند، بدون آن‏كه در ابلاغ پيام خدا كوچك‏ترين قصور يا تقصير روا دارند. بنابراين، خطر محتمل را نمى‏توان از ناحيه‏ى مشركان و ساير كفّار دانست. نكته‏ى دوم آن‏كه اين خطر بايد پس از هجرت و پس از پاى‏گرفتن دين در جامعه احساس شود.
پس از آن‏كه روشن شد خطر از ناحيه‏ى اهل كتاب و مشركان و كافران، متوجّه سازمان دين و جامعه‏ى اسلامى نيست، بايد به خطر منافقان انديشيد. منافقان كه به تعداد قابل ملاحظه‏اى در صفوف مسلمين بودند، با انكار و تكذيب آن‏چه رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلممأمور به ابلاغ آن شده بود، دسيسه مى‏كردند. آن‏گاه بيم اين مى‏رفت كه در اذهان چنين القا كنند كه رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلماز پيش خود حكمى صادر مى‏كند و آن را به اسم دين خدا منتشر مى‏سازد و عدّه‏اى ساده‏دل، شايعه‏هاى دروغين آنان را درست پندارند.
معناى صحيحى كه براى خوف رسول خدا از «و اللّه‏ يعصمك من النّاس» مى‏توان استنباط كرد، آن است كه: منافقان پيامبر را متّهم مى‏كردند به تهمت‏هايى، از اين قبيل كه پيامبر، به روش سلاطين مادّى و حكّام دنيوى، رياست را در اعقاب خود به ارث نهاده است. و چون فرزند پسر ندارد؛ داماد خود را به جاى خود منصوب كرده است و يا بگويند جوانى سى و چند ساله را به رياست منصوب مى‏كند در حالى كه در ميان شما سالخوردگان مجرّب وجود دارند.
اين نوع تهمت‏ها اگر به جاى خود مى‏نشست، اثر دعوت رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ‏وسلم را به كلّى ضايع و باطل مى‏ساخت. لذا ترس پيامبر از توطئه و دسيسه‏هاى منافقان بود نه از جان خود و نه از آزار و اذيّت يا فتنه‏ى كفّار و مشركان. اين نكته نيز دانستنى

1.طور (۵۲) / ۳۰.

صفحه از 140