حديث :
۶۰۰۸.عيسى عليه السلام :خدمتكار من دو دست من است و مَركبم دو پاى من و بسترم زمين و بالشم سنگ و گرمابخشم در زمستان آفتابگيرها... شبم را با تهيدستى به سر مى برم و روزم را با نادارى سپرى مى كنم و با اين حال در روى زمين احدى توانگرتر و بى نيازتر از من وجود ندارد.
۶۰۰۹.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنى اسرائيل ششصد پيامبر داشتندكه اولين آنها موسى بود و آخرينشان عيسى.
۶۰۱۰.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :خوراك عيسى تا زمانى كه به آسمان برده شد، باقلا بود؛ عيسى تا زمانى كه به آسمان برده شد غذايى كه با آتش پخته شده باشد، نخورد.
۶۰۱۱.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :اى امّ ايمن! مگر نمى دانى كه برادرم عيسى شام را براى صبحانه نگه نمى داشت و صبحانه اى را براى شام؟ از برگ درختان تغذيه مى كرد و از آب باران مى آشاميد، پلاس مى پوشيد و هر جا كه شب مى رسيد بيتوته مى كرد و مى گفت : هر روز، روزى خود را مى آورد.
۶۰۱۲.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :من عيسى بن مريم را ديدم، اومردى بود سفيدپوست و ميان باريك چون شمشير.
۶۰۱۳.امام على عليه السلامـ در وصف عيسى عليه السلام ـفرمود : و اگر خواهى، از عيسى بن مريم عليه السلام برايت بگويم؛ او سنگ را بالش خود مى كرد و جامه خشن مى پوشيد و نان خشك و گلوآزار مى خورد. خورش او گرسنگى بود و چراغش در شب، ماه و سرپناهش در زمستان، آفتابگيرهاى صبح و عصر و ميوه و سبزيجاتش، علف و گياهانى كه زمين براى چهار پايان مى روياند. نه زنى داشت كه مايه گرفتارى او باشد و نه فرزندى كه اندوهگينش سازد و نه مال و ثروتى كه دل او را به خود مشغول گرداند و نه طمعى كه به خواريش اندازد. مركب او دو پايش بود و خدمتكارش دو دست او!
۶۰۱۴.امام صادق عليه السلامـ درباره اين سخن خداوند متعال به نقل از عيسى : «و مرا هرجا كه باشم با بركت قرار داد» ـفرمود : يعنى پر سود و منفعت.
داستان عيسى عليه السلام و مادرش در قرآن :
مادر عيسى عليه السلام مريم دختر عمران بود. هنگامى كه مادر مريم او را باردار شد، نذر كرد كه وقتى فرزندش به دنيا آمد او را در راه خدا آزاد كند تا در معبد خدمت كند. او كه خيال مى كرد آنچه در شكم دارد پسر است، وقتى وضع حمل كرد و معلوم شد فرزندش دختر است دچار اندوه و حسرت شد و با اين حال او را «مريم»، يعنى «خادمه» ، ناميد. عمران، پدر مريم، پيش از تولد او درگذشته بود. مادر مريم او را به معبد آورد تا به كاهنان كه يكى از آنان زكريّا بود، بسپارد. ميان كاهنان بر سر عهده دارشدن سرپرستى مريم، بحث و نزاع در گرفت تا بالاخره تصميم گرفتند قرعه بزنند و قرعه به نام زكريا درآمد و زكريا سرپرستى مريم را به عهده گرفت. وقتى مريم به سن بلوغ رسيد، زكريّا ميان او و كاهنان پرده اى آويخت و مريم پشت آن پرده خداوند سبحان را عبادت مى كرد و كسى جز زكريّا نزد او رفت و آمد نمى كرد. هروقت زكريا وارد محراب مريم مى شد، نزد او غذايى مى ديد. از او پرسيد : اى مريم! اين غذا از كجاست؟ مريم گفت : از نزد خداست و خداوند به هر كه خواهد بى شمار روزى مى دهد، مريم عليه السلام بانويى صديقه، معصوم به عصمت و نگهداشت الهى، پاك، برگزيده، و محدَّثه بود كه فرشتگان با او سخن گفتند و خبرش دادند كه خداوند او را برگزيده و پاك و پاكيزه اش قرار داده است. او از عبادت پيشگان و از نشانه هاى خداوند براى مردم جهان بود (آل عمران: 44 ـ 35؛ مريم: 16، انبياء: 91 و تحريم: 12).
سپس، خداى متعال روح را به سوى مريم كه در پس پرده بود فرستاد و روح به صورت بشرى كامل در برابرش جلوه كرد و به وى گفت كه او فرستاده پروردگارش مى باشد و آمده است تا به اذن خداوند ـ بدون آنكه شوهرى داشته باشد ـ به او فرزندى ببخشد و به مريم بشارت داد كه به زودى از فرزند او معجزات درخشانى سرخواهد زد و همچنين به وى خبر داد كه خداوند فرزند او را با روح القدس تأييد خواهد كرد و كتاب و حكمت و تورات و انجيل را به وى مى آموزد و با آيات و معجزاتى روشن او را به سوى بنى اسرائيل مى فرستد. روح، قصه عيسى و شرح حال او را براى مريم گفت و آن گاه در وى دميد و مريم بر اثر آن همچون ساير زنان حامله شد (آل عمران: 44 ـ 35).
مريم با جنين خود به مكان دور افتاده اى پناه جست تا اينكه درد زايمان او را به سوى تنه درخت خرمايى كشانيد و با خود گفت : كاش پيش از اين مرده و به كلى ازيادها رفته بودم. در اين حال از زير پاى او فرشته اى وى را ندا داد : غم مدار، پروردگارت در زير پاى تو چشمه آبى پديد آورده است. تنه درخت خرما را به طرف خودتكان ده، برايت خرماى تازه مى ريزد و از آن خرما تناول كن و از آن چشمه بياشام و ديده روشن دار. اگر كسى از آدميان را ديدى بگو : من براى خداى رحمان روزه نذر كرده ام و امروز مطلقاً با هيچ انسانى سخن نخواهم گفت. مريم فرزند خود را در آغوش گرفته او را به سوى قوم خود آورد (مريم: 27 ـ 20). حامله شدن به عيسى و وضع حمل او و سخن گفتن و ديگر شؤون وجودى او، همگى با همين امور در ديگر افراد انسان هم سنخ بوده است.
هنگامى كه قوم مريم او را با اين وضع مشاهده كردند، زبان به سرزنش او گشودند و درباره او سخنانى گفتند كه به زنى كه بدون داشتن شوهر حامله شده مى گويند. آنان گفتند : اى مريم! براستى كار بسيار ناپسندى مرتكب شده اى. اى خواهر هارون! پدرت مرد بدى نبود و مادرت هم بدكار نبود. مريم به عيسى اشاره كرد. امّا آنها گفتند : چگونه با كودكى گهواره اى سخن بگوييم؟ كودك به سخن آمده گفت : منم بنده خدا، به من كتاب داده و مرا پيامبر گردانيده است و هرجا كه باشم مرا با بركت ساخته و به من سفارش كرده است كه تا زنده ام نماز بگزارم و زكات بپردازم و به مادرم نيكى كنم. مرا زورگو و نافرمان قرار نداده است و درود بر من روزى كه زاده شدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه زنده برانگيخته مى شوم (مريم: آيات 33 ـ 27).
اين سخنان عيسى عليه السلام به منزلت براعت استهلالى بود نسبت به كارهايى كه در آينده خواهد كرد، يعنى بر ضدّ زورگويى و ستم قيام كردن و احيا و بر پا داشتن شريعت موسى و تجديد معارف كهنه شده او و بيان آيات شريعت موسى كه بنى اسرائيل درباره آنها دچار اختلاف شده بودند.
عيسى رشد كرد و به سنّ جوانى رسيد. او و مادرش مانند بقيه مردم عادى خورد و خوراك داشتند و در معرض همان عوارض و آسيب هايى بودند كه ساير مردم هستند و تا آخر عمر يك زندگى عادى بشرى داشتند.
پس از مدتى، عيسى به سوى بنى اسرائيل به رسالت فرستاده شد و شروع به دعوت آنان به آيين توحيد و يكتاپرستى نمود و مى گفت : من ازجانب پروردگارتان براى شما معجزه اى آورده ام. من از گِل براى شما چيزى به شكل پرنده مى سازم، آن گاه در آن مى دمم كه به اذن خدا پرنده اى مى شود. و به اذن خدا كور مادرزاد و پيس را بهبود مى بخشم و مردگان را زنده مى گردانم و شما را از آنچه مى خوريد و آنچه در خانه هايتان ذخيره مى كنيد خبر مى دهم. مسلماً در اين معجزات براى شما، اگر مؤمن باشيد،عبرتى است. همانا خداوند پروردگار من و پروردگار شماست. پس او را بپرستيد.
همچنين، آنان را به شريعت جديد خود، كه در واقع تصديق شريعت موسى بود و فقط برخى چيزهايى را كه به خاطر سختگيرى بر يهود، در تورات حرام شده و او لغو كرده بود، فرا مى خواند و مى فرمود : من براى شما حكمت آورده ام و آمده ام تا چيزهايى را كه درباره آنها با يكديگر اختلاف داريد براى شما روشن كنم. همچنين مى فرمود : اى فرزندان اسرائيل! من فرستاده خدا به سوى شما هستم. تورات را كه پيش از من بوده تصديق مى كنم و به فرستاده اى كه پس از من مى آيد و نام او احمد است بشارت مى دهم.
عيسى عليه السلام معجزاتى را براى آنان ذكر نمود، مانند آفريدن پرنده و زنده كردن مردگان و بهبود بخشيدن به كور مادرزاد و شخص مبتلا به پيس و خبر دادن از غيب، همه را به اذن خدا عملى ساخت.
آن حضرت پيوسته آنان را به يگانگى خدا و شريعت جديد خود دعوت مى كرد امّا با مشاهده سركشى ها و عنادهاى مردم و سرپيچى كاهنان و ملايان يهود از دعوت او، عاقبت از ايمان آوردن آنان مأيوس شد و از ميان اندك كسانى كه به او ايمان آورده بودند، حواريون را به عنوان ياران خود در راه دعوت به سوى خدا انتخاب كرد.
سرانجام، يهود بر ضد آن حضرت شوريدند و آهنگ قتل او كردند. ليكن خداوند او را برگرفت و به سوى خود بالا برد و امر بر يهود مشتبه شد. بعضى گمان كردند او راكشتند و برخى خيال كردند او را به صليب كشيدند، در صورتى كه هيچ يك از اين ها نبود، بلكه دچار اشتباه شدند (آل عمران/58 ـ 45؛ زخرف/ 65 ـ 63؛ صفّ/ 6 و 14؛مائده/ 110 و 111 و نساء/ 157 و 158) اين بود مجموع آنچه قرآن درباره داستان عيسى بن مريم و مادرش ذكر كرده است.