پژوهشى در باره سوگندهاى قرآنى - صفحه 2

«قَسَم»، در عربى از ريشه «ق س م» به معناى بهره، سهم و نصيب است. به گفته راغب اصفهانى، اين كلمه به لحاظ معنا به «قَسامه» باز مى‏گردد و قسامه سوگندهايى بوده است كه اولياى مقتول ياد مى‏كرده‏اند تا ادعاى خود را برضدّ شخص متهم به قتل ثابت كنند. سپس اين كلمه بر هرگونه سوگندى اطلاق گشت.۱ بدين سان، معناى قسمت و سهم، در قسم به معناى سوگند ملحوظ است.۲
براى سوگند در اصطلاح ، تعاريف متعددى به دست داده‏اند كه تعريف علامه طباطبايى از كامل‏ترين آنهاست:
سوگند آن است كه خبر يا انشاء را به موجودى با شرافت و آبرومند، به جهت ارج و اعتبار آن، پيوند زنيم و مقيّد سازيم، به گونه‏اى كه اگر خبر درست نباشد - و در انشاء، امر يا نهى امتثال نشود - كرامت و شرافت آن چيز آسيب ببيند؛ مثلاً چون مى‏گوييم: «به جان خودم سوگند كه زيد ايستاده است»، صدق اين سخن را به شرافت زندگى و عمر خود پيوند زده‏ايم، به گونه‏اى كه اگر خبر دروغ باشد، جان ما بى‏ارزش شده است . همچنين وقتى به كسى مى‏گوييم: «تو را به جان من سوگند كه اين كار را انجام دهى»، خواهش خود را به ارزش زندگى خود پيوند زده‏ايم، به گونه‏اى كه اگر آن شخص خواهش ما را برنياورد، ارزش جان ما را ناديده انگاشته و بدان بى‏حرمتى كرده است.۳ نتايج اين تعريف عبارت اند از: 1. سوگند بالاترين درجه تأكيد كلام است. 2. «مُقَسمٌ‏به» (= آنچه بدان سوگند ياد مى‏كنند)، گرامى و شريف است؛ زيرا در غير اين صورت، تأكيدى در كلام پديد نمى‏آيد.۴

1.المفردات فى غريب القرآن : ص‏۶۷۱ ماده «قسم».

2.قاموس قرآن : ج‏۶ ص‏۷.

3.الميزان فى تفسير القرآن : ج‏۱ ص‏۲۲۴ - ۲۲۵.

4.الميزان فى تفسير القرآن: ص‏۲۲۵.

صفحه از 14